ملانصرالدین در آینۀ ملت ها
غلامعلی لطیفی
با آن که این شخصیت را هر ملتی به نامی می خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می دهد، اما در همۀ آنها شخصیت فرزانۀ او در هیأت یک روستائی ساده و خوش سیما تصویر می گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه اش به دل ها می نشیند و از همین رو همۀ این ملت ها او را بومی و از آن خود می دانند.
ملانصرالدین را به نام های متعددی می نامند. از جوحه، جوحا، جحی، سید جوحا، جیوفا، جهان، خوجه نصرالدین، نصرالدین حوجا و ملانصرالدین، گرفته تا آرتین (در ارمنستان)، اویلن سیپیکل (در آلمان) و مکینتاش (در اسکاتلند). اما در همۀ این اسامی مفهوم واژۀ ملا، به معنای شخص درس خوانده و با سواد مستتر است.
در زبان ترکی "حوجا "هم به به معنای استاد و معلم دانشگاه به کار می رود و هم در محاوره "حوجام" (استاد من) عنوان احترام آمیزی است که به شخص با سواد خطاب می شود.
ملانصرالدین کیست و در چه زمانی می زیسته و چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته یا ساخته و پرداختۀ ذهن ملت هاست. این ها سؤالاتی است که محققان نتوانسته اند به آن ها پاسخ قاطع بدهند.
در روایت های عامیانۀ ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ دانسته اند و حتا بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن سفاک صورت پذیرفته بوده است. یا این که در سدۀ دهم میلادی او را با حسین ابن منصور حلاج، که در بغداد بر دار شد دیده اند. و یا گفته شده است که در اوایل سدۀ پانزده میلادی او با سید عمادالدین نسیمی، شاعر، که در حلب پوست کنده شد، حشر و نشر داشته است.
به باور فولکلور شناسان غربی، بعد از فرو پاشی حکومت سلجوقیان بر اثر جنگ های صلیبی و متعاقب آن حملۀ مغول و بروز ناآرامی های اجتماعی در آسیای غربی، قرن سیزدهم میلادی اهمیت ویژه ای در تاریخ منطقه دارد. اهمیت این قرن در آن است که ما در این سده با سه چهرۀ برجستۀ در این بخش از جهان رو برو می شویم.
نخست، جلال الدین مولوی است که با سبک و شیوۀ عارفانۀ قصه سرائی اش مرشد و مراد طبقۀ ممتاز و تحصیل کردۀ منطقۀ وسیعی از آسیای غربی، به مرکزیت ایران تا آسیای مرکزی است.
دوم، یونس امره شاعر پر آوازۀ آسیای صغیر است که در قالب و محتوای آثارش نقطۀ مقابل مولوی است. او همان مضامین مولوی را به جای زبان فاخر فارسی، که تنها طبقه ای خاص آن را در می یافتند، به زبان ترکی ساده بیان می کرد که برای توده های وسیع مردم قابل فهم بود و از آن لذت می بردند.
چهرۀ سوم از آن ملانصرالدین است در هیأت یک روحانی روستائی بذله گو که برای تلخ ترین مسائل زندگی هم راه حل های شیرین و شوخ طبعانه و حکمت آمیز در آستین داشت.
او با قریحۀ شوخ طبعانه اش، با ظرافت و زیرکی به نقاط ضعف مردم و بلاهت های حکام می تاخت و در این رهگذر نه فقط سبب رنجش و بر آشفتگی کسی نمی شد که باعث نشاط و شعف آن ها نیز می گردید. همین منابع شمار لطیفه های ملا را حدود ۱۱۲ تا ذکر می کنند و بقیه را الحاقی و انتسابی می دانند.
به حکایت منابع عربی "جوحا"ی عرب ها به شکل "حوجا" وارد زبان ترکی شده است و نزدیکی دو واژۀ جوحا و حوجا را نیز بهترین دلیل آن ذکر می کنند. در همین منابع آمده است که در سدۀ شانزدهم میلادی لطیفه های ترکی ملا به عربی ترجمه شده و به آن عنوان "نوادرالحوجه نصرالدین افندی" داده شده است.
و نهایتاً ملا را هم عصر سلاطین سلجوقی همجون علاءالدین کیقباد و عزالدین و رکن الدین دانسته اند که در قرن سیزدهم میلادی در آسیای صغیر حکومت می کردند.
در منابع ایرانی، به نوشتۀ محمد جعفر محجوب "...از نخستین سال های رواج فن چاپ در ایران رساله ها و نمونه های متعدد از لطایف ملانصرالدین با حجم های مختلف به طبع رسیده و تقریباً در تمام آن ها، که از روی نسخه های خطی فارسی چاپ شده، قهرمان اصلی داستان ها جحا (یا جحی) نامیده شده است..."
دائرة المعارف فارسی ملانصرالدین را چنین توصیف کرده است: مرد ظریف ساده لوح بذله گوی معروف، که احوال او با افسانه ها آمیخته است، و حکایات و امثال و نوادر بسیار در افواه بدو منسوب شده است.
احمد مجاهد در مقدمۀ تحقیق و تألیف جامع خود به نام "جوحی"، می نویسد "نخستین چاپ کتاب ملانصرالدین، به نام "نوادر الخوجه نصرالدین افندی الرومی المشهور به حجا" به عربی، در سال ۱۲۷۸هجرى ق-۱۸۶۰م، در مصر که در آن زمان تحت متصرفات دولت عثمانی بود انجام پذیرفته است."
در مقدمۀ اولین نشر لطیفه های ملانصرالدین از سوی "محمد رمضانی دارندۀ کلالۀ خاور" از قلم مؤلف و ناشر آن می خوانیم: "...این بنده در نتیجۀ چند ماه تفحص در کتب مختلف فارسی قدیم و جدید و نسخ ترکی و عربی آن قریب ششصد لطیفه و حکایت از ملا گرد آورده... و منتشر کردم."
اما از جهت شکل و صورت ظاهری، معمولاً ملا را در کسوت یک روحانی روستائی، در حالی که وارونه بر خر سوار شده است نشان می دهند.
غیر از شوروی سابق، که او را بدون عبا و عمامه و پوشش سنتی اش، در هیأت "قهرمان کار سوسیالیستی" و "مبارز راه صلح" تصویر می کردند، بقیۀ ملت ها او را در پوشش اسلامی و یا به شکل روحانیان منطقه، معمولاً به همراه خرش، به تصویر کشیده اند.
در ازبکستان "خوجا نصرالدین" را با شال پهن و قبای راه راه و عرق چین، به شکل روحانیان آن منطقه نشان می دهند. در تصاویر مصری و عموماً عربی، ملا را با ریش و عمامه و قبای بلند تا قوزک پا، که هیچ نشانی از شوخی و شوخ طبعی در آن دیده نمی شود ترسیم می کنند.
در ایران، هم در تصاویر عامیانه ای که از ملانصرالدین در دست است و هم در آثار فردریک تالبرگ، که لطیفه های او را مصور کرده است، این روحانی رند و فرزانه با رعایت معیارهای جامعۀ ایرانی بدون عبا و عمامه و بیشتر به شکل روستائیان سنتی ایرانی ترسیم شده است.
درنشریات انگلیسی زبان هم لودگی ملا بیشتر از ذکاء و زیرکی او به چشم می خورد. تصاویر ریچارد ویلیامز بر کتاب ادریس شاه نمونۀ مناسبی بر این مدعا می تواند باشد. شاید به همین خاطر است که ناشران آن دیار برای مصور کردن حکایات ملانصرالدین غالباً از مینیاتورهای موزه ها استفاده می کنند.
طبعاً تصویرگران و کاریکاتوریست های ترک بیش از دیگران به ملانصرالدین پرداخته و صورت و سیرت او را در آثار خود منعکس کرده اند. در آثار تصویری ترک ها ملانصرالدین معمولاً به شکل روحانیان روستائی آناتولی مرکزی، با ریش سفید و عمامه و پوستین و شلوار گشاد، در حالی که وارونه سوار خر است نشان داده می شود.
اما با همۀ تطویلی که این نوشته پیدا کرده است، نمی توان از یک نمونۀ استثنائی از چهرۀ ملانصرالدین یاد نکرد و گذشت. و آن، چهره ای است که دو هفته نامۀ "ملانصرالدین" چاپ تفلیس عرضه کرده است.
نماد اين نشريه كه روحانى روستائى
جليل محمد قليزاده، طنزپرداز تواناى آذربايجان و ناشر "ملانصرالدين" از قول ملا و خطاب به خوانندگانش مى گويد: "اى برادران مسلمان من! اگر مى خواهيد بدانيد كه شما به كه مى خنديد، آئينه به دست بگيريد و جمال مبارك خود را در آن تماشاكنيد."
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
این خاصیت ما مردم منطقه است که هرشخصیت را به ملت خود نسبت میدهیم. نویسنده محترم باید میگفتند که ملا نصرالدین زاده ترکیه فعلی است و ترک بوده.