سيب زمينى، كارتوشكه، كچالو
داريوش رجبيان
در ميان هزاران نوع ميوه و سبزى و گياه، سيب زمينی جايگاه ويژه ای دارد. با يک جستجوی مختصر اينترنتی می توان دريافت که اين گياه در سراسر جهان چه قدر طرفدار دارد و چه تعداد باشگاه های دوستداران سيب زمينی در کشور های مختلف به تبليغ سيب زمينی و تشويق مردم به استفاده آن می کوشند.
سيب زمينی گياه سخت جانی است که تقريبا در هر نوع ارتفاعی از سطح آب میرويد، ريشه های آن در زمين خشک و باير هم قادر به دويدن است و در سرمای شمال و رطوبت جنگل های خيس هم دوام میآورد.
هر دانه آن به حدی از ويتامين و مواد معدنی و پروتئين و کالری و سلولوز سرشار است که مايحتاج روزانه بدن را تامين می کند و يک فرد سالم بزرگسال می تواند صرفا با خوردن سيب زمينی برای مدت درازی زنده بماند.
خاصيت خوب ديگر سيب زمينی انحاى مختلف تهيه آن است. آن را می توان به شيوه پيک نيکی روی اخگر سوزان آتش پخت يا آبپزش کرد، يا درون ماهی تابه سرخ و بريانش کرد، رنده کرد، له و پوره کرد يا با آن سوپ پخت.
عده ای هم سيب زمينی را خشک يا منجمد میکنند و برای بعد نگه می دارند. شماری هم از عرق آن مشروب می سازند. خلاصه، از اين گياه باستانی به هر نوع ممکن استفاده می شود.
سيب زمينی، ضامن زندگی؟
اخيرا در باره تاريخ سيبزمينی در بريتانيا کتابی چاپ شده با نام "خوردنی دلپذير: سيب زمينى در تاريخ جهان" به قلم جان ريدر که ممکن است خيلی ها آن را نديده باشند. اما مرور کوتاه اين کتاب حقايق جالبی را در باره سيب زمينى آشکار می کند و خود به خود اين پرسش در ذهن ها بروز می کند که چگونه گذشتگان ما بدون اين گياه حياتی دوام آورده بودند.
کتاب جديد هم در مورد چگونگی پيدايش سيب زمينى روی سفرههای ما همه معماها را نگشوده، اما بر پايه داده های مختلف، تاريخ پيدايش آن را به هشت هزار سال پيش کشانده است.
در آن دوران کهن انسانهای عصر حجر در کوهستان آند برای نخستين بار سيب زمينی خودرو را کشف کرده بودند که در آغاز سمی بوده است. اما با درآميختن و پيوند زدن آن با گونههای ديگر گياهان سيب زمينى را برای استعمال غذايی مناسب تر کرده اند.
جالب اين جاست که فرنگی ها در اواخر سده ١٥ ميلادی از طريق کريستف کلمب نخست با سيب زمينى شيرين آشنا شدند. چهل سال بعد از آن "فرانسيسکو پيزارو" يکی از فاتحان اسپانيايی آمريکا در فرهنگ مردم بومی آن سرزمين ها با خوردنی خوش مزه ای برخورد که بعدا آن با نام "پاتاتا" وارد اروپا شد.
طی سده بعدی سيب زمينی مزارع وسيعی را در هلند به خود اختصاص داد. اما آشنايی فرانسویها با سيب زمينی توسط آنتوآن پارمنتير صورت گرفت که طی مدت محکوميتش در زندان پروسیها در زمان جنگ هفت ساله برای سه سال تمام صرفا سيب زمينی خورد و زنده ماند.
وی سال ١٧٨٥ پس از آزادی از زندان سيب زمينى را به درباريان پاريس معرفی کرد. گياه تازه مورد پسند شاه واقع شد و او به پارمنتير گفت: "روزی فرانسه به خاطر يافتن نان برای فقرا از تو سپاسگزار خواهد شد." گياه جديد در فرانسه "پوم دو تر" نام گرفت و برگردان تحتاللفظی آن به فارسی "سيب زمينی" شد.
هزاران خانواده بينوا در فرانسه و فراتر از آن زندگی خود را مديون آورندگان سيب زمينی بودند. جمعيت اروپا پس از کشف سيب زمينی يکباره افزايش يافت. مزرعه ای که قبلا تنها يک نفر را تغذيه میکرد، اکنون وسيله زنده ماندن چهار خانواده شده بود.
جان ريدر در کتاب خود با تحقيق و تفحص در اين زمينه تلاش کرده ثابت کند که حتا انقلاب صنعتی اروپا به نحوی از سيب زمينی نيرو گرفته است. جان ريدر معتقد است که بدون سيب زمينی بسياری از ما امروز در قيد حيات نبوديم و بدون سيب زمينی نيز قرار نيست جلو برويم.
سيب زمينی که ما غالبا از آن يک تصور واحد داريم، حدود پنج هزار نوع دارد و تنها در پرو، خاستگاه اين گياه، سه هزار نوع آن با شکل ها و رنگ های گوناگون پرورده می شود.
سيب زمينی در کشورهای پارسی زبان
دانندگان سرگذشت سيب زمينی تاريخ ورود اين گياه به ايران و افغانستان را به دهه ١٨٠٠ ميلادی و عهد قاجاريه مربوط می دانند. برتهولد لاوفر، مردم شناس آمريکايی می نويسد که سر جان ملکم، فرستاده دولت انگليس، نخستين نفری بود که سيب زمينی را به دربار ايران معرفی کرد. از اين رو در آغاز به سيب زمينی "آلوی ملکم" می گفتند و بعدا واژه "سيب زمينی" جايگزين آن شد. و اما در افغانستان به آن "کچالو" میگويند که احتمالا ترکيبی است از دو واژه "کچه" به معنی کال و ناپخته و "آلو".
در واقع، تاکيد بر روی خام بودن سيب زمينى بی جهت نيست. چون مثلا هويچ را می توان هم خام و هم پخته خورد. اما سيب زمينى را قبل از تناول حتما بايد پخت ، تا سم ترکيب آن زدوده شود.
شايعترين ترکيبات سمی سيب زمينی با نام های "سولانين" و "کاکونين" شناخته می شوند که معمولا تحت دمای ١٧٠ درجه سانتیگراد از بين میروند. و اگر اين مواد زهرآگين در ترکيب سيب زمينی باقی بماند، خوردن آن باعث سردرد، اسهال و چنگه يا انقباض ماهيچه ها می شود. در بدترين موارد سيبزمينی خام میتواند آدم را گرفتار اغما (کوما) کند يا حتا بکشد.
تاريخ ورود سيب زمينی به تاجيکستان مبهم است. نويسندگان اطلس اينترنتی سيب زمينی باز هم به همان مورد معرفی سيب زمينی به دربار قاجار توسط سر ملکم انگليسی اشاره میکنند و حدس میزنند که اين گياه از ايران و يا شايد قبل از آن از هند وارد آسيای ميانه شده باشد.
اما نام روسی سيب زمينی در تاجيکستان و ديگر کشورهای آسيای ميانه (کارتوشکه) بيشتر به منبع روسی آن اشاره می کند، تا آسيايی.
با صعود يکباره قيمت گندم و ذرت در جهان، انتظار میرود نياز مردم به سيب زمينی افزايش يابد و احتمالا اين حالت به نوبه خود به افزايش قيمت سيب زمينی خواهد انجاميد.
اين در حالی است که در هر سه کشور پارسي زبان سيب زمينی از جمله مواد عمده غذايی و مصرف آن فزاينده است.
ناآرامی های داخلی در افغانستان بخش اعظم مزارع کچالوی آن را از بين برده بود. اما در سال ٢٠٠٦ ميلادی "مرکز بينالمللی سيب زمينی" برای راه اندازی دوباره توليد کچالو در اين کشور دست به کار شد.
در گزارش مصور اين صفحه می توان ديد و شنيد که سيب زمينی، کچالو و کارتوشکه در ايران و افغانستان و تاجيکستان چه جايگاهی دارد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
کچالو، کچالو جان کچالو
عزت مهمان کچالو
زینت دسترخان کچالو و ... بقیه اش یادم رفته
مطلب خیلی زیبایی بود. موفق باشید
کاری بسیار ابتکاری و عالی بود. تبریک می گم، امیدوارم بعضی از خوانندگان سایت شما که هی می آیند و مسائل منطقه ای و زبانی و نمی دانم، ایرانی و افغانی و این زبان و آن زبان را مطرح می کنند، این گزارش را ببینند، شاید دید آنها باز شود. چقدر با زبان شیرین هر سه راوی، روایت مشترک خود را ارائه کردند. فقط کیفیت صدا از تاجیکستان یک کمی ضعیف بود که لابد مقدور نبوده، بهتر شود. ولی واقعا لذت بردم.
می خواستم بگویم که در بخشهایی از افغانستان مثل شیرازیها، به سیب زمینی می گویند آلو، ولی چون سیب زمینی یک کمی کج و کوله است، در بعضی جاها بهش می گفتند "کج آلو". این کجالو رفته رفته شد "کچالو"!
کارتوشکه هم که احتمالا کلمه ای روسی است، که در تاجیکستان رواج یافته است.