شب از نیمه گذشته است. خیابان استقلال در شهر استانبول هنوز بیدار است. رهگذران در پس و پیش اند. توریست ها همچنان با نگاه های شان خیابان را می کاوند. بستنی فروش ها با شیوه فروش مخصوص به خودشان ، توریست ها را به خود می خوانند.
در گوشه و کنار نوازندگان موسیقی می نوازند، تقریبا از هر سبکی موسیقی به گوش می رسد. پاپ، راک، موسیقی سنتی ترکیه از هر دو نوع ترکی و کردی و حتی آهنگ های معروف دهه ٦٠ اروپا و آمریکا.
در این بین اما صدایی مرا به خود جلب می کند. شنیدن یک نغمه ایرانی تعجبم را بر می انگیزد. جلوتر می روم یک مرد و دودختر در حال نواختن اند. چهره شان به اسکاندیناویایی ها می زند. کلارینت، عود وچیزی شبیه به کمانچه خودمان، سازهایی هستند که آنها در دست دارند. می مانم و گوش می كنم. آهنگ "مجنون نبودُم" را می زنند.
کنجکاوى ام که این سه نفر چنین آهنگی را از کجا پیدا کرده، یاد گرفته و می نوازند، باعث شد تا سپیده دم در کنارشان باشم و نتيجه اش متن و گزارش مصورى شد که در اینجا می خوانید و می بینید.
گرتا کلی دختری است ٣٥ ساله و استرالیایی تبار. با دوستانش بیل و کلی از استرالیا به ترکیه آمده اند تا موسیقی شرقی را فرا بگیرند. او اگر چه در چند رشته تحصیل کرده اما موسیقی را در هیچ دانشگاهی یاد نگرفته و اعتقادی هم به فرا گیری آن از این طریق ندارد.
از ٧ سالگی به فراگیری موسیقی پرداخته. برای او دانشگاه موسیقی، مردمی هستند که او موسيقى را از آنها فرا می گیرد. مى گويد آمده تا موسیقی ترک را در دانشگاه استقلال ياد بگیرد. مقصودش گپ های خودمانی در همان گوشه خیابان استقلال با مردمی است که در آمد و شد هستند.
او ٤ سال در پراگ انگلیسی درس داده و همانجا نیز موسیقی اروپای شرقی را فراگرفته است. سپس در سال ٢٠٠٠ به کشورش برگشته و با بیل آشنا شده و نزد او موسیقی ترک و حوزه بالکان را فرا گرفته و از آن پس با هم می نوازند.
موسیقی ایرانی را از یک دوست ایرانی یاد گرفته که در اصفهان متولد شده و بعد ها به استرالیا مهاجرت کرده است. هم او آهنگ ها را برایش می خوانده و گرتا آنها را می نواخته است.
بیل اَندرسن ٥٠ ساله است. سه بار به دانشگاه رفته اما هیچگاه در آن دوام نیاورده، خجالتی و کم حرف است و عاشق نواختن. نوازندگى کاری است که دوست دارد در تمام زندگی اش انجام دهد، گرچه گاهی مجبور شده برای گذران زندگی به راننگی تاکسی روی آورد.
بیل قبلا در شهر ملبورن زندگی می کرده، از آنجایی که ملبورن شهری چند فرهنگی است، با گروه های موسیقی شرقی آشنا شده و با برخی از آنها همکاری کرده و حتی در یکی از این گروه ها موسیقی کردی نواخته. وقتى از هوای بارانی و سردی ملبورن خسته شده به شهر بریسبان كوچ كرده و در آنجا با گرتا آشنا شده است.
کلی دووال ٢٣ سال دارد. او موسیقی کلاسیک غربی را در دانشگاه خوانده. علاوه بر این در رشته های موسيقى-درمانى و فلسفه هم دوره هایی دیده است. وقتی از سفر مفتى (هیچ هایک) به دور استرالیا باز گشته، خبر پيدا كرده که گرتا و بیل عازم ترکیه هستند و با آنان همراه شده است.
گرتا می گوید: "ما با هواپيما به ترکیه آمدیم، ٢٤ ساعت در راه بودیم، می خواهیم ازطریق زمین با قطار و اتوبوس ترکیه را بگردیم. ١٠ هفته در ترکیه می مانیم، یک هفته اش را به جزیره کرت در یونان می رویم و می خواهیم در ورک شاپ موسیقی این جزیره شرکت کنیم."
"امیدواریم در این سفر موسیقیدان های ترک را ببینیم و با آنها بتوانیم تمرین کنیم. آهنگ ها و تکنیک ها را بیاموزیم. شاید هم چند تا کنسرت آماده کنیم و اجرا کنیم. از همه مهم تر با شنوندگان موسیقی مان ارتباط مستقیم داشته باشیم."
کلی دووال واکنش مردم ترکیه به موسیقی را دوست دارد. "آنها به دورمان حلقه می زنند و ابراز احساسات می کنند. گاهی با ما دم می گیرند، می خوانند و حتی می رقصند. این چیزی است که در استرالیا کمتر اتفاق می افتد."
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
کار شما دوستان در این سایت عالی است. درود و آفرین بر شما که هر کدامتان مانند سربازی از فرهنگ این مرز و بوم نگهبانی میکنید و مانند باغبانی گل ها و سبزه های این باغ فرهنگی را با آبیاری تان زنده و تازه نگاه داشته اید.
آفرین بر شما!
زنده و پاینده باشید