برپایی نخستین نمایشگاه از میراث عربستان باستان با نام "راههای عربستان" کار آسانی نبودهاست. چرا که نشان دادن ۳۰۰ اثر باستانی، به ویژه تندیسها، در کنار میراث دیگر تمدنها در موزۀ تاریخی لوور در پاریس، برای مقامات سعودی نیاز به مرزشکنیهای بسیار داشته و خالی از دشواری نبودهاست.
بخشی از دشواری برخورد با میراث باستانی عربستان به مرام پادشاهی سعودی برمیگردد که بر پیوند میان محمد عبدالوهاب، بنیادگذار وهابیت و محمد ابن سعود استوار شدهاست. کشور عربستان سعودی نام خود را از همین محمد ابن سعود گرفته که پدر عبدالعزیز ابن سعود و پدربزرگ پادشاه کنونی این کشور بود. وهابیها در قرن هجدهم در عربستان کنونی نفوذ خود را گسترش دادند و پس از آن بود که با کمک آنها عربستان سعودی تأسیس شد. آنها با هرگونه نمادی که آفریدۀ بشر بود، به مبارزه برخاستند و بسیاری از آثار باستانی و حتا اماکن و قبور مذهبی را از بین بردند.
بیگمان، برگزاری این نمایشگاه در خارج نشان میدهد که پادشاهی سعودی، از یک سو از برافروختن خشم بنیادگرایان مذهبی بیم داشته و از سوی دیگر کوشیده تا به جهانیان نشان دهد که تنها کانون تندروان مذهبی نیست و تاریخی پرافتخار و ستایشانگیز دارد.
سرزمینی که در طول سدهها با اتکا بر تجارت، به ویژه تجارت کندر، با فرهنگهای گوناگون امپراتوریهای اطراف میآمیزد و بنا به گفتۀ مسئول نمایشگاه، نه تنها موفق میشود این فرهنگها را روی خاکش پرورش دهد، بلکه با بهرهگیری از این فرهنگها، فرهنگ ویژۀ خود را نیز پدید میآورد.
به این شکل دراین چهارراه تجاری و فرهنگی در منطقه، مراکز اصلی اسکان جمعیت، چه محل زندگی یک قبیله و چه پایتخت یک حکومت، در کنار این جادهها شکل گرفتهاند و نمایشگاه کوشیدهاست با بهرهگیری از این عامل وحدتبخش، روند مسیر خویش را با توقفگاههای عمده در این جادهها تنظیم کند.
این مسیر با دوران پیش از تاریخ عربستان و سه سنگ قبر انسانشکل (از سومین هزارۀ پیش از میلاد، میراث عصر برنز) آغاز، و با سفالینههای جزیزۀ تاروت، که نفوذ هنر ایرانیان را در این خطه از عربستان بهخوبی نشان میداد، پی گرفته شده بود.
رد پای نمادهای ایران باستان را میتوان بهخوبی در بقایای تیماء نیز مشاهده کرد؛ به ویژه در "مکعب الحمرا" و نمادهای نقش برجستۀ آسمانی و مذهبیاش. گردنبندها و دستبندهای ساختهشده از صدف که گردن و دستان زنان عربستان را آراستهاند نیز یادگار تیماء بودند.
اما این پادشاهی لحیان است که با سه مجسمۀ غولپیکر سرخرنگش غریبترین بخش نمایشگاه را شکل میداد. بهتقریب بقایای لحیان همه از ماسۀ سنگ سرخرنگ هستند، که این زیبایی آنها را دوچندان میکرد.
قریۀ الفاو، مرحلۀ بعدی این سیاحت، مجموعهای بس متنوع در برابر دیدگان بازدیدکنندگان قرار داد. از بخوردان آهکی و محراب با سمبلهای آسمانی و نخل خرما گرفته تا ستون سنگی یادبود زنی منقش به دو چشم گرد؛ تعدادی هارپوکرات (Harpocrate) یونانی یا هروس (Horus) بچهخدای سکوت در مصر باستان. به این مجسمههای برنزی باید اشیاء برنزی بسیار خوشساخت را نیز علاوه کرد. قریۀ الفاو حتا آثاری از شیشهگری نیز در خود جای دادهاست.
با این همه، میزان کلمههای همچنان ناخواندهشدۀ کتیبههای این بخش و بخشهای دیگر، خبر از جوانی بسیار باستانشناسی در سرزمین عربستان میدهد.
از بقایای قبر کاوششدۀ دختر ششسالهای از دوران پادشاهی ثاج (Thâj) مجموعۀ کاملی از جواهرات و تزیینات طلایی (چون دستکش، ماسک، گردنآویز و غیره) به دست آمده، که نشان از تغییر مناسبات و مناسک در این دوران دارند.
و سرانجام این اسلام است که از راه میرسد و با فرا رسیدنش دیگر کمتر میتوان کوچکترین اثری از پیکرههای انسانی در بقایای تاریخی یافت.
مهمترین آثار به نمایش درآمده در این قسمت، مجموعۀ پر و پیمان و جذابی است از سنگ قبرهای دوران اسلامی که مطالعۀ دقیق آنها میتواند اطلاعات بسیاری در اختیار پژوهشگران قرار دهد.
روند گذر از بخشهای گوناگون نمایشگاه "راههای عربستان"، با نمایش عکسهای بزرگ سیاه و سفید، که شرایط جغرافیایی این سرزمین را نشان میدهند، موزون شدهاست.
بنا به گفتۀ هانری لویرت (Henry Loyrette)، مدیر موزۀ لوور، خاندان سعودی علاقۀ پایداری به موزۀ لوور ابراز میکنند که کمک مالی سخاوتمندانۀ شاهزاده "ولید" برای ساختن تالارهای جدید بخش هنر اسلامی در این موزه، نشانۀ بارز این توجه شمرده شدهاست؛ پس پر بیراه نخواهد بود اگر در آيندهای نهچندان دور باز هم شاهد برگزاری نمایشگاههای دیگری از سعودیها در این موزه باشیم.
نمایشگاه "راههای عربستان" (Routes d’Arabie) در موزۀ لوور پاریس در روز ۲۷سپتامبر به پایان رسید.
توضیحات بیشتر در مورد نمایشگاه "راههای عربستان" را میتوانید در گزارش مصور این صفحه همزمان با مشاهدۀ بخشی از آثار آن از زبان بیاتریس آندره سالوینی، مدیر بخش خاور باستان لوور و یکی از چهار سرپرست این نمایشگاه بشنوید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
دليل اينكه از واژه مقايسه استفاده كردم اين است كه سران پان عرب عربستان بعد از برگزاري نماشگاههاي جهاني "امپراتوري فراموش شده" و "صفويه" كه با همكاري موزه هاي تهران و لندن شكل گرفته و مورد تحسين بسياري از مردم جهان قرار گرفته بود، به فكر نوعي خودنمايي بودند ( اين ادعا را از برخي اظهارات اين آقايان به خصوص وليعهد شاه عربستان ميشد كه پيش بيني كرد) تا شايد به خيال خودشان عربستان قبل از اسلام را متمدن نشان دهند ( زهي خيال باطل)
مسأله بسیار مهم برای اینجانب احترام به حقائق است، چه تاریخی چه علمی، و پاسداری از آنها، نه اینکه «خلیج فارس» باید «خلیج فارس» باشد بدلیل نوعی برتریِ فارس بر عرب. سوای از اینکه به نظر اینجانب برتری جوئی قومی و ملیتی از تنگ نظری، و شاید از نوعی بیماری روانی، سرچشمه می گیرد، اگر به تاریخ خود توجه نمائیم، خواهیم دانست که یکی از اولین و مهم ترین مراکز تمدن ایرانیان، تمدن ایلامی، «انشان»، بوده است. در این مرکز، فرهنگ فارسی و سامی در تنگاتنگ یکدیگر قرار داشته اند. بخاطر داشته باشیم که «قوانین حمورابی»، که در حدود ۸۰۰ سال قبل از نگارش اولین بخشهای عهد عتیق به صفحه سنگ سپرده شده اند (ترجمۀ انگلیسی این قوانین بوسیلۀ «ال. دبلیو. کینگ» بسال ۱۹۱۰ را می توان در تارنمای دانشگاه ایالتی واشینگتن در امریکا یافت و مطالعه نمود)، مبنای بسیاری از قوانین عهد عتیقند که بعد ها به گونه ای اجزائی از قوانین مسیحیت و اسلام شدند. کتيبۀ این قوانین در سال ۱۹۰۱ در خوزستان کشف گردید. در این مورد، رجوع شود به مقالۀ «شوش در دامن لوور»، بقلم آقای حمید رضا حسینی، در تارنمای «جدید آنلاین» (۱۰ مارس ۲۰۰۹ - ۲۰ اسفند ۱۳۸۷). اینجانب بسیار مفتخرم از اینکه بخشی از مردم ایران را عرب های پاک سرشت تشکیل می دهند. زیبائی بوستان ایران بدلیل وجود اقوام مختلف ایرانی است.
ب.ف.
كارتان بسيار زيبا و آگاهي بخش بود اما اگر جاي شما بودم آن بخش مربوط به حذف نام خليج فارس را در گزارش نميگنجاندم. البته من نيز مانند هر ايراني ديگر از اين رفتارهاي كودكانه و تاريخ ستيز كشورهاي عربي منزجر هستم اما چنان كه ميبينيد (به شهادت كامنتهاي كاربران) موضوع اصلي گزارش كاملا تحتالشعاع اين مسأله قرار گرفته است.
عربستان همسايه مهمي براي ماست. پيدايش اسلام در اين كشور 1400 سال است كه سرزمين ما را با شدت تمام تحت تأثير خود گرفته است: از برانداختن امپراتوري ساساني و كنار زدن مذهب زرتشت تا اداره مستقيم ايران بوسيله خلافت مستقر در مدينه. با اين حال مردم سرزمين ما همواره با نظر تحقير به مردمان عربستان نگريستهاند و آنان را گروهي باديه نشين پابرهنه و شيرشتر خور و سوسمار خور پنداشتهاند. اين گزارش عالي ميتوانست كمكي باشد به اين كه ما درباره عربستان و مردمانش جور ديگري بينديشيم اما چنان كه ميبينيد همه اينها تحت تأثير يك دعواي كهنه به محاق رفته و حس ميهن دوستي بر كنجكاويهاي علمي غلبه كرده است!
مگر خانم الین نجمی قادر به پاسخگوئی نیستند که جنابعالی به نیابت از ایشان در جهت اینجانب به پرخاشجوئی ایستاده اید؟! (همانگونه که واضح است، متن قبلی اینجانب مستقیماً خطاب به خانم نجمی است.) در رأس مقالۀ بالا نام «الین نجمی» ذکر شده است. گزارش تصویری نیز چنین به پایان می رسد: "ساختۀ الین نجمی". خانم «بیاتریس آندره سالوینی» که در آغاز گزارش تصویری مشاهده می شوند، تنها بعنوان "از مسئولان «راههای عربستان»" معرفی شده اند. توچه شود به واژۀ «از»، که بمعنی اینستکه ایشان فقط یکی از دست اندرکاران بوده اند. اگر خانم نجمی فقط نقل قول نموده اند، بایسته بود که ایشان از افرادی که نقل قول نموده اند نام می بردند، که در هیچ مکان چنین ننموده اند.
در پایان، تصور بفرمائید که پادشاه عربستان سعودی مبلغی به یک مرکز پژوهشی در دانش ریاضیات پرداخت نماید تا ثابت نمایند که 2 + 2 = 5 ... آیا مرکزی را که در ازاء دریافت این مبلغ به انجام این "اثبات" تن در می دهد دیگر مرکزی پژوهشی و علمی می توان نامید؟ همانگونه که یک مرکز تحقیقاتی در دانش ریاضیات نگهبان حقائق ریاضی است، «موزۀ لوور» نیز باید در جای خود نگهبان حقائق تاریخی باشد. «خلیج فارس» را که ایران از عربستان سعودی نگرفته است! همان هائی که «خلیج فارس» را «Persicus Sinus» نامیدند، «دریای سرخ»، یا «البحر الأحمر»، را «Sinus Arabicus»، بمعنی لغوی «خلیج عربی»، یا «Arabian Gulf» ، نام نهادند. حال یک مشت انسان بی فرهنگِ تازه به دوران رسیده بر آن شده اند که به قدرت پول دنیا را به نام خود نمایند. و خانم الین نجمی با بیان اینکه دست اندرکاران موزۀ لوور هنوز نام «خلیج فارس» را از یک نقشۀ تاریخی هذف ننموده اند، یک تحریف بزرگ تاریخی را برای خوانندگان «جدید آنلاین» توجیه می فرمایند. آخر ما که از پشت کوه نیامده ایم و یا مشاعر خود را از دست نداده ایم که خانم نجمی چنین با ما می کند!
ب.ف.
بسیار بر اینجانب منت خواهید نهاد اگر به پرسش های زیر پاسخ دهید:
یک: منظور از "اینها از یک طرف همان چیزی بود که ما می خواستیم، و از طرف دیگر آن چیزیست که در حفاری ها بدست آمده است." چیست؟ صرف نظر از اینکه ضمیر اشارۀ جمع «اینها»، اسم مفرد «چیز» و فعل مفرد «است» با یکدیگر تجانسی ندارند، واژۀ «Archéologie» در نام نمایشگاه مورد نظر نمایانگر آنست که این نمایشگاه باید لزوماً بر اساس اشیاء حفاری شده قرار داشته باشد. چرا "از یک طرف" و "از طرف دیگر"؟
دو: از کدامین روی و بر اساس کدامین اصول اخلاقی و حرفه ای حذف نام «خلیج فارس»، بخصوص واژۀ «فارس»، از نوشتارهای مربوط به نمایشگاه مورد نظر صورت گرفته است؟ آیا مگر به دلخواه دست اندر کاران موزۀ لووراست که برای ایرانیان و جهانیان در مورد نام یک مکان که از ازل آزال «خلیج فارس» بوده است تصمیم بگیرند؟! آیا باید خوشحال باشیم، چنانکه از فحوای کلام شما چنین بر می آید که باید باشیم، که دست اندر کاران موزۀ لوور (هنوز) نام «خلیج فارس» را از روی یک نقشۀ تاریخی محو ننموده اند؟ آیا این عمل بسیار قبیح و مشمئز کنندۀ دست اندر کاران موزۀ لوور چیزی بجز یک تجاوز بی شرمانه به اصول حرفه ای و اخلاقی است، در مقابل دریافت رشوه (قلمم ناتوان است از بکار بردن واژه ای دیگر) از خانوادۀ سلطنتی کشور عربستان سعودی که نهایت عمق تاریخی اش سال ۱۹۳۲ میلادی می باشد؟ توجه بفرمائید که مشکل اینجانب سال ۱۹۳۲ میلادی نیست، بلکه وقاحت افرادی است که به قدرت دلارهای باد آورده پای بر حقیقت، تاریخ و حقوق تاریخی یک ملت کهنسال می نهند. مگر تاریخ و حقائق تاریخی را می توان خرید و فروش نمود؟!
سه: منظور از "چیزی که جالب بود در بخش اسلام نشان دادن این نکته است که اسلام از هیچ متولد نشده. هیچ مذهب یا فرهنگی از هیچ متولد نمی شود. اسلام نیز در یک شرایط خاص فرهنگی و مذهبی مختص به عربستان متولد شده است." چیست؟ بیان واضحات (که دانستن آنها نمی تواند منوط به برگزاری یک نمایشگاه فکسنی در موزۀ لوور باشد) یا صدور یک بیانیۀ حزبی و عقیدتی در لفافۀ یک گفتار به ظاهر فرهنگی؟ برای تکمیل پرسشم، این یک واقعیت تجربی است که هیچ چیز از خود بوجود نمی آید، مگر آن موجودی که ایرانیان اندیشمند او را «خدا» ( خود + آ ) نام نهادند (در اینجا بحثی از وجود یا عدم وجود «خدا» در میان نیست). اگر منظور واقعی تان یاد آوری این حقیقت است که اسلام دینی است غیر ایرانی، که این حقیقت تاریخی را تا بحال هیچ فرد سلیمی منکر نشده است. البته باید عرض نمایم که آنهائی که نام «خلیج فارس» را به پشیزی به پادشاه عربستان سعودی می فروشند، دیگر نظرهایشان در مورد ادیان ایرانی و غیر ایرانی قابل تأمل نمی باشند.
به امید دیدار پاسخ های جامع شما به پرسشهای بالا،
با درود فراوان،
ب.ف.