پاسخ به این پرسش را میتوان در لابلای صفحات این مجله پیدا کرد: نه تنها در اصالت و کیفیت نوشتهها، بلکه همچنین در موضوعها و داستانهایی که در این شمارۀ گرانتا آمدهاست. این نوشتهها روزنهای است رو به واقعیتها و قصههایی از پاکستان امروزی؛ سرزمینی که هم "خطرناکترین محل روی زمین" است و هم سامان قدیسان عارفی که همواره اندیشۀ تحمل و تسامح و ازخودگذشتگی را ترغیب کردهاند.
ژئوپلیتیک هم بخشی از این پاسخ است: جهان امروز تشنۀ آگاهی در بارۀ پاکستان است. جهانیان میخواهند بدانند که درک خود پاکستانیها از تناقضات موجود در هستی این کشور ۶۳ ساله چیست؛ کشور جوانی که در مدتی کوتاه از امتحانهایی چون نسلکشی و جنگ خانگی، استبداد نظامی و جنبشهای مردمی، ملیسازی و افراطگرایی گذر کردهاست.
شمارۀ جدید مجلۀ گرانتا نمودی از عصیان پرهیاهوی رنگها را روی جلد خود منتشر کردهاست، تا از همان آغاز، پیشداوریها در بارۀ این کشور را به چالش بکشد. این تابلو کار "اسلامگل" است؛ نقاشی که با قلمموی خود ظاهر کامیونها و وانتها و ریکشاهای پاکستان را منقش میکند و آنها را به حاملان تصویر رؤیاهای رنگین و شلوغ و به آیینههای هویت پذیرفتهشده و فولکلور این سرزمین تبدیل میکند.
اما مسلمأ محتوای مجله تیرهتر از نقش روی جلد آن است: محسن حامد که داستان "بنیادگرای ناراضی" او برای دریافت جایزۀ ادبی معتبر "بوکر" نامزد شده بود، در این شمارۀ گرانتا داستان کوتاهی دارد زیر عنوان "سر بریدن". محمد حنیف که "چمدانی از انبههای انفجاری" وی ظلم و ستم فرآیند "اسلامیسازی" ژنرال ضیا الحق دیکتاتور نظامی پاکستان را به تصویر میکشد، در داستان کوتاهی زیر عنوان "بات و باتی" جامعهای را نشان میدهد که خشونت و غیظ متضمن آن یک امر معمولی است. وی از شهری میگوید که شبیه یک جعبه گوگرد است و با یک چوبه کبریت تصادفی مشتعل میشود.
"گناههای مادر" یک داستان تکاندهندۀ دیگر است به قلم جمیل احمد. با وجود این که داستان در بارۀ دو جهان متخاصم و "قتلهای ناموسی" و ستم پدرسالارانه و قبیلهای است، سبک نگارش آن واقعگرایانه و مستند است. نکتۀ جالب این است که هرچند این نویسنده در شمارۀ اخیر گرانتا "معرفی شده"، جمیل احمد یک جوان پاکستانی نیست که تازه از دورۀ نویسندگی در یک دانشگاه غربی فارغالتحصیل شده باشد، بلکه یک کارمند بازنشستۀ دولت است.
داستان کوتاه "یخ، همآغوشی" به قلم عظما اسلم خان، نمونۀ خوبی از کار این نویسندۀ اندیشهمند و بیباک است. داستان "هندسۀ خدا"ی او با موضوعهای باور در قبال خرد و علم در قبال مذهب در دوران افغانستان شوروی دست و پنجه نرم میکرد که با دورۀ اسلامیسازی ژنرال ضیا الحق در پاکستان مصادف بود.
موضوع "هویت" همواره در نوشتههای نویسندگان پاکستانی عود میکند و بازتاب این پدیده را در شمارۀ اخیر گرانتا بهوضوح میبینیم. کامله شمسی که داستان تازهاش با نام "سایههای سوخته" طیف زمانی وسیعی را - از رخداد هیروشیما تا یازدهم سپتامبر و بازداشتگاه گوانتانامو و بعد از آن - دربر میگیرد، در این شمارۀ گرانتا مطلبی دارد زیر عنوان "ستارههای پاپ" که حاکی از بحران هویت در پاکستان است. او تصویر این بحران را از میان خاطراتش از روندهای موسیقایی جوانان در گذشته و بازتاب دورۀ پساضیایی (پس از ضیا الحق) یا پسااسلامیسازی در پاکستان بیرون کشیدهاست. این نوشته حاوی خاطراتی شخصی است که نه تنها احساسات جوانان آن دوره را بیان میکند، بلکه معادلۀ حضور یک موسیقیدان خلاق در بستر "قابل قبول" اسلام را مطرح میکند.
"محاکمات فیصل شهزاد" به قلم لورین آدامز و عایشه نصیر، گزارش جالبی است حاکی از چگونگی تغییر یک جوان پاکستانی از طبقه ممتاز به یک بمبگذار اسلامی.
شمارۀ اخیر گرانتا شامل چندین سفرنامه و گزارش دیگر هم میشود که هرچند خوشبیان و مهیجند، پیامدار به نظر میرسند. "پرترۀ جناح" (به قلم جین پرلز، گزارشگر نیو یورک تایمز) گزارش بسیار خوبی است از این که چه گونه نمود بنیادگذار پاکستان (محمدعلی جناح معروف به قائد اعظم) مورد سوءاستفادۀ رژیمهای بعدی واقع شده و هر کدام چهرۀ اورا مطابق ایدئولوژی خود تغییر دادهاند.
مجموعه نوشتههای شمارۀ ویژه پاکستان مجلۀ گرانتا عمدتأ کار نویسندگان انگلیسیزبان پاکستانی است، اما کارهایی از نویسندگان اردوزبان پاکستان، چون انتظار حسین، یاسمین حمید و حسینه گل نیز معرفی شدهاست. اما به خواننده حسی دست میدهد که نویسندگان اردوزبان در این مجله دستکم گرفته شدهاند.
نویسندگان پاکستانی برونمرزی هم در این مجله جایگاه سزاواری دارند که مهمترین آنها ندیم اسلم و سرفراز منظور هستند. "دختران سفیدپوست" عنوان خاطرات طنزآلود سرفراز منظور است که معادلۀ پیشاروی تعداد زیادی از مهاجران مسلمان را بیان میکند؛ این که به فرمان دل باشند یا دل را به فرمان خود بگمارند و با یک مسلمان هم فرهنگ و مورد قبول خانواده خود ازدواج کنند.
ندیم اسلم از نویسندههای بیاندازه بااستعداد بریتانیاست. خانوادۀ او در زمان نوجوانیاش به بریتانیا مهاجرت کردند. "لیلا در برهوت" عنوان یکی از داستانهای اوست که در آغاز مجموعۀ گرانتا منتشر شده وبه درستی مستحق جایگاه اول است. "لیلا در برهوت" هم داستان عشق سوزان لیلی و مجنون روزگار ماست و هم روایت ستم زمینداران، فرصتطلبی سیاسی و زنستیزی ریشه دار جامعه پاکستان. "اسلم" داستاننویسی بسیار ماهر است، با قلبی رحیم و سبک نگارشی آهنگین و افسونگر. او قادر است داستانهای شرق یا غرب را در روایتی بگنجاند که مرزهای زمانی و مکانی را درهم میشکند.
کوتاهسخن، شمارۀ ویژه پاکستان مجلۀ گرانتا گیرا و تأثیرگذار است. افزون بر نوشتهها، نمونه هایی از آثار هنرمندان پاکستانی نیز در این مجله عرضه شدهاست که توسط گالری هنری "هل سبز" Green Cardamom در لندن گردآوری شدهاست. این مجموعه حس مسحورکنندهای از صحنهها و موضوعهای مورد توجه هنرمندان پاکستانی را به دست میدهد؛ موضوعهایی متمرکز بر تاریخ، هویت، سیاستهای جنسیتی و عقیدههای تعصبآمیز مذهبی. این شمارۀ مجله، پاکستانیها را به مثابه ملت، یا به باور برخی، جامعهای طراحیشده تصویر میکند که توسط تکنولوژی به آغوش قرن۲۱پرت شدهاند، توسط دین و مذهب تکه پاره و شاخه شاخه شدهاند و توسط فقر و جنگ و اختناق شکنجه شدهاند، اما باز هم به نحو غریبی پویا و جویا هستند واز روحیۀ شادابی برخوردارند که با موقعیت دردسرساز جغرافیایی آنها منافات دارد.
در گالری این صفحه نمونهای از کار هنرمندان پاکستانی را میبینید که گالریGreen Cardamom در اختیار جدید آنلاین قرار دادهاست.
*عنبرخیری، روزنامهنگار ومنتقد ادبی پاکستانی مقیم لندن است.
برادر! آنقدر که شما از پاکستان ترسیده اید قابل تاسف است. کسانی که انفجار می دهند حمله انتحاری می کنند همه از بیرون خریده شده، یک درامه (نمایش) بیش نیست ولی موقعیت پاکستان او را انتحاری ساخته. اگر قرار باشد مقصد آمریکا جای تو باشد ممکن آنجام هم تخم ونسل انتحار کننده ترتیب وساخته شود.
در ضمن خاستگاه تمدن هند "به طور عمده" دره سند است و چون سند در خاک پاکستان قرار گرفته، نام بردن از هند به عنوان کشور مادر پاکستان خیلی دقیق نیست.
کسی نگفته که این کشور باید حذف شود . بلکه قسمت زیادی از نظرات من دراین سایت حذف شده که اگر میبود بیشتر روشنتان میکرد چرا این کشور جعلی است .
منظور من جدایی این کشور از کشور مادرش هند است که امروز به چنین فلاکتی افتاده . یه نظرتان امروز هند پیشرفته تراست یا پاکستان؟ اگر امروز این کشور جزیی از هند می بود ایا اوضاعش بهتر از این نبود ؟