داریوش رجبیان
همين تقلای زبان فارسی در برابر پیشرفت علمی و فنی جهان مدرن است كه برخی را به فکر ساختن و پرداختن واژگانی تازه برای ادای آن معنای ویژه می اندازد؛ واژگانی که ندرتا جا می افتند و غالبا بی کاربرد می مانند.
داریوش آشوری در پی چهل سال آموزش و پژوهش، کتاب کوچک اما پرمحتوایی نوشته با نام "زبانِ باز" که مغز کلامش بیان همین گرفتاری و پریشانی زبان های پیشامدرنی چون زبان ماست و تلاشی است برای گشودن درهای بسته آن به روی "مدرنیت" (مدرنیته).
منظور آشوری از "زبانِ باز" زبانی است که به روی زبان های "فرادست" دیگر باز است و از آنها مایه های واژگانی و حتا دستوری می گیرد. زبان های مدرنی چون انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبان هایی اند که بستر پیشرفت مدرنیت را گسترده اند و محل بازتاب دست آوردهای علمی و فنی مدرن بوده اند. باز بودن این زبان ها مربوط به تاریخ فرهنگ اروپاست.
برای نمونه، زبان های فرانسوی و انگلیسی در طول تاریخ تحولشان از زبان های ترکیبی یا چهرگرد به زبان های تحلیلی تبدیل شدند. یعنی مفهوم های تازه در این زبان ها معمولا از راه ساختن ترکیب های واژگانی تازه با استفاده از ذخایر بومی آنها صورت نمی گیرد و واژه ها هم در آنها در حالات مختلف تغییر شکل نمی دهد یا پایانه هایی نمی گیرد، بلکه معنا از طریق نظم و سامان واژه ها ابلاغ می شود.
اما باز ماندن این زبان ها به روی زبان های ترکیبی کلاسیک یونانی و لاتینی نیاز گسترده انگلیسی و فرانسوی به واژگان مدرن را برآورده ساخته است. مفهوم های تازه در این زبان ها به آسانی با کنار هم گذاشتن پیشوند و پسوندها و ستاک ها از آن دو زبان باستانی ساخته می شوند و سپس به زبان های دیگر، از جمله زبان های "فرودست" یا رو به توسعه راه می یابند.
یکی دیگر از دلایل رو آوردن زبان های فرادست یا پیشرفته به زبان های دیگر برای ساختن واژه های نو، پرهیز از کاربرد واژگان خودی است که دارای بار ارزشی و فرهنگی خاص است.
مثلا، واژه "چشم پزشک" در زبان های انگلیسی و فرانسوی "اکولیست" است، برگرفته از "اکولوس" لاتینی به معنای "چشم". در نتیجه، این واژه تنها در مورد یک مفهوم بخصوص علمی به کار می رود و از نهایت دقت مضمونی برخوردار است.
از سوی دیگر، با استفاده از امکان ترکیب سازی زبان لاتینی می توان از آن ترم های علمی تازه ای چون "اکولوگرافی" (چشم نگاری یا علم تعیین موقعیت و نحوه حرکت چشم) را ساخت. برای صفت "چشمی" یا "بصری" نیز در چارچوب علم پزشکی به همان شیوه لاتین "اکولار" را ساخته اند و در آن از معادل های بومی واژه "چشم" خبری نیست.
ورود واژگان وام گرفته از زبان های دیگر پدیده تازه ای نیست و در همه زبان های جهان وجود دارد. زبان فارسی هم طی دوره ای در معرض ورود گسترده واژگان عربی واقع شد و این یورش واژگانی حتا بر دستور زبان فارسی تا جایی اثر گذاشت.
اما به باور داریوش آشوری، زبان های مدرن توانستند از این رابطه با زبان های کلاسیک برای واژه سازی مکانیکی و گسترش زبان به نحو خاصی و با رفتار خاصی بهره برداری کنند، در حالی که در زبان ما ورود بی سروسامان واژگان بیگانه ندرتا مفهوم های تازه به وجود آورده و معمولا جایگزین واژه های بومی شده است.
از این رو داریوش آشوری، با این که هوادار سره سازی مطلق زبان نیست و آن را ناممکن می داند، در عین حال خواستار کمتر کردن بار واژگان عربی در زبان ماست. زیرا زبان فارسی بیش از اندازه ضروری از عربی وام گرفته و این حقیقت باعث پیچیدگی بیهوده و از نفس افتادن آن شده و سازوکارهای اشتقاقی و ترکیبی خود زبان فراموش شده است.
افزون بر این، اکنون زبان عربی نیست که مفهوم های تازه می آفریند و در زبان ما به روی زبان عربی دست کم صد سال پیش بسته شده است. این اعتقاد آشوری در واژه ها و ترکیبات کتابش نیز بازتاب یافته است: "سازمایه" به جای "عنصر"، "چهرگشتار" به جای "صرف اسامی" "جدایش پذیری" به جای "تفکیک و تمییز"، "برخه چسبانی" به جای "تلفیق"...
بدین گونه، تنها پیشرفت تکنولوژیک نیست که "جهان سوم" ما را از "جهان نخست" جدا کرده است، بلکه پیشرفت زبانی آنان و واپسماندگی ما در این زمینه نیز در این جدایی سهیم بوده است. داریوش آشوری می نویسد:
"شکاف تکنولوژیک را اگر نمایان ترین وجه جداگانگی دنیای مدرن و پیشامدرن یا "توسعه یافته" و "توسعه نیافته" بگیریم و چند و چون آن را دنبال کنیم، به این نکته اساسی می رسیم که این شکاف اگرچه خود را به صورت ناهمترازی عظیم سطح توانایی صنعتی تولید کالاها و ابزارها و ساختارهای مادی نمایان می کند، دارای زیرساخت های ناپیدای ذهنی و اجتماعی و تاریخی پیچیده ای ست؛ زیرساخت هایی که برای ذهن بیگانه با آنها بسیار دیر و دشوار کشف و فهم می شود. یکی از پایه ای ترین، و بلکه پایه ای ترین زیرساخت های آن، زیرساخت زبانی ست."
یعنی بدون سامانمند کردن زیرساخت زبانی دسترسی به پیشرفت علمی و فنی هم دشوار و چه بسا ناممکن است. البته، داریوش آشوری بر این باور است که زبان فارسی توانسته است تا حدودی خود را با خواسته های زندگانی مدرن سازگار کند، اما "نبود دید علمی روشن نسبت به کل مسئله، دخالت پرزور عوامل همستیز سیاسی و ایدئولوژیک و، سرانجام، ناپایداری سیاسی و اجتماعی در چه گونگی وضع آن اثر تعیین کننده داشته است. به عبارت دیگر، زبان ملی ما، اگر چشمی بینا برای نگریستن به آن داشته باشیم، آیینه ای ست که بیش از هر عامل دیگر، آشوب ذهنی جامعه ایرانی را در برخورد با مدرنیت بازمی تاباند."
این آشوب ذهنی در برخورد با مدرنیت در زبان فارسی افغانستان و تاجیکستان نیز به گونه های خاصی بازتاب یافته است. داریوش آشوری در گفتاری که در این صفحه آمده، از جمله در باره چه گونگی ترمیم چهره مخدوش فارسی در این سه کشور نیز صحبت کرده است.
داریوش آشوری
چاپ اول: ۱۳۸۷
نشر مرکز
قیمت: ۲۲۰۰ تومان