۰۳ نوامبر ۲۰۱۰ - ۱۲ آبان ۱۳۸۹
لوسیندا ایچ دان
به چه دلیلی مارک کازِنز، فیلمساز ایرلندی، کردستان عراق را به عنوان موضوع تازهترین مستندش به نام "نخستین فیلم" برگزیدهاست؟
چند سال پیش کازنز سوار بر ماشین وانتش از ادینبورگ به هندوستان سفر کرده بود. در طول راه بیشتر مناطق کردنشین ترکیه و عراق و ایران برایش هیجانانگیز بودند. میگوید: "شیوۀ آوازخوانی کردها مثل ایرلندیهاست. من در آن منطقه حس غربت نداشتم و میخواستم در بارۀ محلی که از زندهدلی مردمش خوشم میآید، یک فیلم بسازم."
بر خلاف بسیاری از مستندهای دیگری که طی سالهای اخیر در این منطقه ساخته شدهاند، انگیزۀ کار کازنز سیاسی نبود. "اگر مردم بخواهند از احوال اجتماعی و سیاسی آگاه شوند، میتوانند سی ان ان تماشا کنند."
در واقع، کازنز معتقد است که غربیها میتوانند چیزهای بسیاری را از این مردم بیاموزند. او از پایداری و استقامت آنها میگوید: "شبیه فیلم "زندگی و دیگر هیچ" عباس کیارستمی است. آنها باز نمیایستند و امیدشان همچنان زنده است."
کردستان عراق یک منطقۀ خودمختار با منابع مستقل نفتی و امنیت نسبی است. شهر اربیل، مرکز کردستان، در میان هالهای از گرد و غبار ساختمانسازیها پنهان است، اما آن گونه که در فیلم کازنز میبینیم، بخشهایی از درون شهر دستنخورده ماندهاست. حکومت کردستان برنامههایی برای نوسازی مناطق این شهر دارد و دبی را الگو قرار دادهاست. کازنز با این دیدگاه موافق نیست: "آنها همین حالا هم از دبی خیلی جلوتر هستند؛ در قلب و روان و فرهنگشان جلوترند. نخیر، دبی را فراموش کنید!"
تجربۀ اثرات جنبی منفی قدرت و پول، کازنز را که در غرب زندگی میکند، نسبت به تفسیرهای انسانی و شاعرانه از زندگی حساستر کردهاست. "وفور پولی که در اطراف و اکناف شهری چون لندن ریخته میشود، شهر را بدریخت و فضا را تا حدی آلوده میکند. و آدمان فکر میکنند که آزادی را هم میشود با پول خرید، آرامش را هم، هویت را هم. در نتیجه، نوعی بدگمانی و بدبینی به وجود میآید."
از طریق سینمای ایرانی بود که برای نخستین بار مارک کازنز با فرهنگ شاعرانۀ منطقه آشنا شد. وقتی که کتاب "داستان فیلم"اش را تدوین میکرد، متوجه شد که علاقهاش در حال تغییر جهتیابی است. "این زمانی بود که "خانۀ دوست کجاست" عباس کیارستمی بیرون آمد. این فیلم وحیای از عالم غیب بود. به حدی فوقالعاده بود که هندسۀ ذهنیام را به سمت سینمای ایران منتقل کرد".
وی در سال ۲۰۰۵ مستندهای هشتقسمتۀ "سینما ایران" را برای شبکۀ تلویزیونی چهارم بریتانیا ساخت. در این رشته مستندها او با فیلمسازان بنامی چون عباس کیارستمی، جعفر پناهی، محسن مخملباف و سمیرا مخملباف مصاحبه کرد.
کازنز با استناد به سخنان کیارستمی در بارۀ سینمای ایران میگوید: "سینمای ایران ظاهر کممایه و درونمایۀ غنی دارد". کازنز میافزاید که "در حالی که ظاهرأ سینمای غرب حرمتزدایی میکند، به نظر میآید که که سینمای ایران برای حرمت و ادب جایگاهی قایل است."
این نوع دیدگاهها منجر به تحولاتی در تولیدات سینمایی کازنز شد. او میخواست فیلمهایی بسازد که "ظاهر آراستۀ سینمای غرب را بتکاند"، تا ببینیم که چه چیزی از آن باقی خواهد ماند.
در "نخستین فیلم"، مارک کازنز دقیقأ همین کار را کردهاست: او چند دوربین فیلمبرداری را به کودکان روستای کوهستانی "گوکتپه" میدهد، تا هر کدام فیلم خودشان را بسازند. فیلم نهایی که میبینیم، ترکیبی از کار خود او و نگاههای سینمایی کودکان این روستاست. کازنز میگوید که در این فیلم به اندرز کیارستمی گوش داده و دوربین را عقب کشیده و به سوژههایش مجال داده که لگام را به دست بگیرند. تأثیر ساختههای آهنگین بهمن قبادی را هم میتوان در "نخستین فیلم" کازنزــ در موزون بودن ساختار سکانسهای آن – مشاهده کرد.
"فیلمم را به هیچ روی با این آثار بزرگ در یک ردیف قرار نمیدهم، ولی میبینم که تحت تأثیر آنها واقع شدهام. زیباشناسی سینمای ایرانی و کردی، فیلمسازی و نگاه من به سینما را دگرگون کردهاست."
در گزارش مصور این صفحه صحنههایی از مستند "نخستین فیلم" مارک کازنز را میبینید و در مطلب شنیداری توضیحات خود او را میشنوید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب