راستی، هیچ از خود پرسیدهایم که گاهی که وقت خود را برای دیدن تئاتر، فیلم و برنامههای سینمایی اختصاص میدهیم، چه هدفی داریم؟ چه چیزی را میخواهیم دریابیم؟ بدنبال کدام گمشدهای هستیم؟ شاید نتوانیم پاسخ خاصی برای این پرسشها پیدا کنیم. شاید بهراحتی بگوییم، برای تفریح و گذراندن اوقات فراغت خود! اما آیا دلیل واقعی، همین است؟
میگویند "مادر فیلم و سینما، هنر تئاتر است". تئاتر، اکثراً به صورت زنده و در حضور تماشاچیان اجرا میشود؛ از تئاترهای خیابانی گرفته، تا نمایشهایی که در تالارهای شهر برگزار میشود. تماشاچیان، امکان این را دارند که احساسات بازیگران (غم، شادی، ترس و غیره) را با تمام وجود حس کنند. چیزی که شاید این هنر را از دیگر هنرهای تصویری جدا و متمایز میسازد، پیامی است که در آن نهفته است؛ چه یک مسئله روزمره را به تصویر کشد و چه گوشهای از تاریخ را بازگو کند.
شاید هم در کوچه پسکوچههای شهر و یا در محلات و پارکهای پررفت و آمد، گروهی دو یا سه نفره را دیدهاید که بدون توجه به عابران، غرق در نقشهای خود، دیالوگهای چند دقیقهای را در مورد موضوعات روزمره و دردهای اجتماعی، با یکدیگر و یا حتا با مردم اجرا میکنند.
یکی از وجهههای دیگر تئاتر، که برای ابراز دردها، نشان دادن مشکلات اجتماعی، منازعات و کشمکشها در همه سطوح کاربرد دارد، "تئاتر اشتراکی" یا "چندسویه" میباشد. اما این تنها هدف آن نیست. در کنار نشان دادن تمامی این ناملایمتیها، تئاتر اشتراکی، میدانی است برای ابراز نظرات و ایدههای گوناگون برای چگونگی تبدیل شرایط موجود به شرایط و حالتهای ممکنۀ بهتر.
"آگوستو بوآل" یک برزیلی است که باور داشت مردم باید برای به دست آوردن حقوق خود، مبارزه کنند. برای آموزش این موضوع، او تصمیم گرفت تئاتر چندسویه را پایهگذاری کند. او برای پربار کردن این روش بسیار تلاش کرده و آن را توسعه بخشید.
استفاده از این تئاتر، روز به روز بیشتر شد. بوال موارد استفاده از آن را فقط برای مشاجرات سیاسی از جانب مردم فقیر برزیل محدود نکرد و کاربرد آن را کم کم به عرصههای رواندرمانی، آموزش و قانونگذاری بسط داد. این به زیان حاکمان زورگو و قدرتمند بود؛ تا حدی که بدنبال چاپ کتابش به نام "تئاتر ستمدیدگان" دولت وقت، او را برای مدتی به آرژانتین تبعید کرد.
در تئاتر اشتراکی، بازیگران و مردم تماشاچی، رابطۀ متقابل دارند. معمولاً، یک مشکل واقعی به عنوان تم و موضوع نمایش در نظر گرفته میشود. خوبی این نوع تئاتر در این است که تنها بازیگران نمایش نیستند که همه چیز را رقم میزنند.
نویسنده و کارگردان، بیشتر نقش هماهنگکننده و تسهیلکننده را دارند. تماشاچیان میتوانند به آسانی وارد نمایش شده نقشی را برای خود برگزینند. آنها آمادگی خود را اعلام میکنند و به جای یکی از بازیگران نمایش قرار میگیرند؛ با هدف بیان ایده و نظر خود، بدین گونه که اگر او در این موقعیت قرار گیرد چه خواهد کرد، تا روی روابط، شرایط و حوادثِ در حال اتفاق تأثیر گذارد و مسیر حوادث را تغییر دهد. این، خود فضای خوبی را برای آوردن تغییرات اجتماعی پدید میآورد. در حین حال، تماشاچیان، با ایدهها و نظرات مختلف و پیامدهای ناشی از هر کدام آشنا میشوند.
استفادۀ مهمی که از این تئاتر میشود، در نشان دادن مشکلات و راههای احتمالی برای از بین بردن و حتا جلوگبری از آنهاست. استفاده از این تئاتر خاص در افغانستان در حال شکوفا شدن است. تئاتر اشتراکی، روشی است بسیار مفید برای نشان دادن اینکه چگونه خودمان مشکلات را خلق میکنیم و چگونه خودمان میتوانیم آن مشکلات را حل کنیم.
جالب است بدانیم که هیچ سناریویی در کار نیست. کسانی که در این نمایش شرکت دارند، موضوعی را انتخاب کرده آن را به نمایش میگذارند، لازم نیست که موضوع خاصی را از داخل کتابها یافته و آن را به صورت نمایشی دوساعته پیاده کنند.
تئاتر اشتراکی در کشورهای زیادی آموزش داده میشود و از آن به عنوان روشی برای تحقق عدالت، صلح، آرامش و امنیت در اجتماع استفاده میشود. از تئاتر اشتراکی در کابل، برای نخستین بار، دو سال پیش برای آموزش روشهای حل منازعه استفاده شد و از آن به بعد کم کم علاقهمندهای زیادی را جذب خود کرد.
تئاتر اشتراکی متعلق به نهاد خاصی نیست، اما در برگزاری آموزشهای آن در افغانستان عمدتاً مؤسسۀ صلح برای افغانستان و سازمان دموکراسی و حقوق بشر افغانستان دست دارند. تصویرهای گزارش مصور این صفحه از دورههایی است که یکی از نهادهای سازمان ملل در کابل، سازمان دموکراسی و حقوق بشر و مؤسسۀ صلح برای افغانستان برگزار کردهاند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
يك هنر بسيار جالب و البته ديدني و شنيدني
ميتونم بهش عنوان "جريات سيال تفكر" بدم.