سیروس علی نژاد
تخیل، آدمی را از واقعیت های تلخ روزمره نجات می دهد و از یادش می برد که پشت میز یا در مزرعه یا هر جای دیگر مشغول جان کندن است. همین تخیل به مدد قصه سرایی و نقل گفتن، نسل های پیشین را به مدت چند هزار سال از واقعیت های وحشتناک روزمره فراتر برده، ادامۀ حیات اجتماعی را میسر ساخته است.
از این روست که قصه های پیشینیان تجلی حیات اجتماعی است. همین تخیل است که در آن بی عدالتی های طاقت سوز، راه به عدالت می برند، رنج های توان فرسا به راحتی و آسایش بدل می شوند، فقرهای بی حساب راه به ثروت می گشایند و جهان بیدادگر را با ظهور سوشیانت، مسیح یا امام زمان پر از عدل و داد می کند.
سیاوش را به سلامت از آتش می جهاند، یوسف را از چاه بر می آورد و به پادشاهی می رساند، شهرزاد را نه تنها به دست شاه ستمگر نمی کشد بلکه به همسری او در می آورد و سمک عیار را به قالب عیار همه فن حریفی در می آورد تا داد مردمان ستمدیده را از ظالمان و متجاوزان بستاند. چنین است که تخیل سرچشمۀ زندگی می شود. سرچشمۀ هر آنچه نامش امید به زندگی است.
قصه های هزاره های افغانستان (مجموعه ای از ۷۳ قصه) گردآوری و باز نویسی محمدجواد خاوری بار دیگر ما را به دنیای تخیل پرتاب می کند. دنیای تخیل مردمان سخت کوش کوهستان های هزاره نشین که زندگی در آن طی هزاران سال ای بسا دشوارتر از مرگ بود.
جمع آوری این نوع قصه ها که در ایران هم چندی است مورد توجه قرار گرفته ره به افسانه های هزار ساله می برد. این قصه ها دیوارۀ قرون و اعصار را در نوردیده اند و به ما رسیده اند و درست در زمانۀ ما که رسانه های جمعی، جای هر نوع سرگرمی را گرفته اند، از یاد رفته اند. جمع آوری این گونه قصه ها گذشته از آنکه حالت نوستالژیک دارد، به یادمان می آورد که ایجاد حس اعجاب به قول علی اصغر حکمت تا چه حد مورد توجه بشر بوده است.
هنوز هم همین حس ِ به شگفتی انداختن است که هری پاتر را در میلیون ها نسخه به فروش می رساند و هزار و یک شب باستانی را خواندنی می کند.
بدین سان است که نقل ها و حکایت ها و قصه ها – هرچند از شگرد های نوشتاری امروز برخوردار نیستند – اما درونمایۀ تمامی داستانهایی قرار می گیرند که از رسانه های نو؛ سینما، رادیو، تلویزیون و اینترنت سر بر می آورند و ما را پای هر یک از آنها میخکوب می کنند.
قصه های گذشتگان به همان شکل گفتاری که روایت می شوند سرچشمۀ زاینده ای برای نثر امروز و مایۀ اصلی زبانی گفتاری است که امروزه در داستان نویسی به کار می رود. زبان چوبک و هدایت و جمال زاده و دیگرانی که از زبان گفتاری در نوشته های خود بهره می گیرند، از همین راه غنی شده است و هنوز می تواند زبان داستان پردازی ما را غنا بخشد.
کار محمد جواد خاوری که با همکاری حامده خاوری به سرانجام رسیده دو حرف گفتنی دارد. یکی اینکه قصه هایی را جمع آوری کرده که پیش از این ثبت و ضبط نشده بود و دیگر اینکه کتاب مقدمۀ جانانه ای دارد که در آن ما به راز و رمز قصه گویی و قصه پی می بریم. خاوری در این مقدمه به تعریفی از قصه نویسی یعنی همان نقل و افسانه می پردازد که می تواند راهگشای شناخت داستانهای امروزی نیز باشد.
قصه های گرد آوری شدۀ او را هم می توان بارها خواند و با قصه های دیگر از سرزمین های دیگر مقایسه کرد و وجه شباهت های آنها را باز شناخت. باید به او دست مریزاد گفت و نیز به نشر چشمه که مدتی است در انتشار آثار افغانها کمر همت به میان بسته است.
vaghen bayad dast marizad goft. mamnoonam ke ma ro ba hamchin ketabi ashena kardid. vaghti koodak boodam, pedaram hamishe afsane haye ghadimi marboot be afghnestan ra baraymeman ta'rif mikard. az vaghti savade khandan va neveshtan peida kardam hamishe delam mikhast in dastan ha ra be soorate maktoob dar biyavaram. va hala khosh-halam ke mibinam harakati in gune surat migirad. baz ham tashakkor az shoma va nevisandaye ketab
اما در متن شما امده " کار محمد جواد خاوری که با همکاری حامد خاوری به سرانجام رسید" .
__________
جديدآنلاين: سپاس از تذکرتان. اصلاح شد.