عبدالفتاح شفیع یف
لالایی که در بخش اعظم تاجیکستان با نام "الّه" (و در جاهایی با نام "لالائیک") معروف است، شاید از نخستین آفریده های هنری مادران باشد. اما اکنون این هنر زیبا شتابان به تاریخ می پیوندد.
مادران جوانى که خود با لالایی مادرانشان بزرگ شده اند، غالبا دیگر به فرزندان خود لالایی نمی گویند. جای صدای طبیعی مادران را به سرعت ضبط صوت می گیرد.
الایی یا "اله" مجموعه ای از رباعیات و دوبیتی ها و اشعاری است که معمولا با صدای مادر تکان های موزون گهواره را همراهی می کند. این ابیات، غالبا حاکی از آرزوی مادران برای فرزندان و خاندان شان است.
احیانا در این لالایی ها واقعیت های اجتماعی روزگار بازگو می شوند. برای نمونه، در گذشته مصراع "کلان شوی، پهلوان شوی" تقریبا در همه لالایی ها می آمد. اما اکنون که قدر و منزلت پهلوانان رنگ باخته است، برخی از مادران آرزومند اند که فرزندانشان "کلان و پیر شوند و وزیر و کبیر شوند."
امروزه لالایی بیشتر در مناطق کوهستانی و روستایی تاجیکستان محفوظ مانده است. حالا هم زنان روستایی لالایی سرایی را وسیله ای برای گشودن عقده دل و ریختن غم و اندوه انباشته شده می دانند.
آنها، در حالی که گهواره فرزندانشان را تکان می دهند، از خدا می خواهند که سرنوشت بچه شان بهتر از تقدیر خود آنها باشد. جمله هایی چون "پدرت از روسیه زودتر بیاید، برای بچه ام ماشینچه زیبا بیارد" در لالایی این مادران با بیان های مختلف تکرار می شود، چون شوهران اکثر این زنان به طور موسمی در روسیه کار و زندگی می کنند.
یکی از هم صحبتان من زنی است که سال ها پیش شوهرش را در جنگ شوروی با افغانستان از دست داده و سه کودکش را به تنهایی بزرگ کرده است. زمانی که شوهرش کشته شد، کودک سومش چند ماه بیشتر نداشت. آن طفل با دوبیتی زیر بزرگ شده است:
ای کوه کلان، تو را کمر می باید
فرزند عزیز، تو را پدر می باید
اما سنت لالایی سرایی به تدریج رنگ می بازد و اندک مادری را می توان دید که به فرزندش لالایی بگوید. بسیاری از آنانی هم که در حفظ این سنت تلاش می کنند، به جز چند جمله ساده "اله، بچه ام خوابش ببره" چیزی برای گفتن ندارند.
مصاحبان جوان من می گویند که کسی برایشان این هنر را یاد نداده است و از سوی دیگر، نیازی برای لالایی خوانی نمی بینند. چون می توانند نوای آرامی را روی ضبط صوت پخش کنند و زحمت خواندن لالایی را نکشند.
عده ای هم بر این باور اند که لالایی متعلق به نسل های گذشته است و با امروز ما نمی سازد. اما مصراع زیر از یک لالایی معروف تاجیکی به ظاهر هیچ ربطی به دیروز و امروز ندارد، بلکه آرزوی هر مادری است که کودک نوزادی در بغل دارد:
های بچه ام بچمه، کی کلانت بینمه
های در مکتب علم و فن روانت بینمه
R-e-S-p-E-c-T