جايزه ادبيات نوبل امسال را "ژان ماری گوستاو لو کلزيو" Jean-Marie Gustave Le Clezio داستان نويس شصت و هشت ساله فرانسوى برد، که به گفته آکادمی نوبل سوئد، "نويسنده عزيمت های تازه، ماجراجويی شاعرانه و وجد و خلسه نفسانی" است.
کتابی که لو کلزيو را به مسند شهرت نشاند، داستان "صحرا"ی اوست که سال ١٩٨٠ منتشر شد.
آكادمى نوبل در معرفى اين داستان لو كلزيو نوشته است كه "حاوى تصويرهايى مجلل از فرهنگ بر باد رفته صحراى آفريقاى شمالى است كه در تقابل با تصويرهايى از اروبا از ديد مهاجران ناخوانده قرار دارد."
ژان ماری گوستاو لو کلزیو روز ۱۳ آوریل سال ۱۹۴۰ در شهر نیس فرانسه به دنیا آمد و در هشت سالگی با خانواده اش به نیجریه نقل مکان کرد. پس از بازگشت به فرانسه و فراغت از تحصیل در دانشگاه ادبیات نیس، به عنوان آموزگار به ایالات متحده آمریکا رفت.
لو کلزیو در طول زندگی اش در کشورهای مختلف زندگى كرده است و این اقامت ها در آثار او بازتاب یافته اند. عشق او به سفر و جابجایی و آگاهی اش از فرهنگ های گوناگون در آثارش موج می زند.
وى خدمت نظام وظیفه اش را به عنوان معلم در دانشگاه بودایی بانکوک و دانشگاه مکزیکو سیتی انجام داد. لو کلزیو چهار سال زندگی اش را در کنار قبیله های سرخ پوست پاناما سپری کرده و به مناطق مختلف مکزیک و ایالات متحده و کانادا و جزیره های اقیانوس هند سفر کرده است.
نخستین داستان لو کلزیو با نام Le Proces-Verbal (بازجویی) در سن ۲۳ سالگی او را در فرانسه مشهور کرد و نخستین جایزه ملی را برای او به ارمغان آورد. تا کنون لو کلزیو حدود سی عنوان کتاب منتشر کرده که شامل داستان های کوتاه و بلند و ترجمه می شود.
لو کلزیو در کنار داستان نویسی، در دانشگاه، ادبیات فرانسه تدریس می کند، بر آثار دیگران نقد می نویسد و در حال مطالعه و تحقیق فرهنگ های گوناگون سرخ پوستان آمریکا در گذشته و حال است.
در آغاز راه، لو کلزیو بیشتر به موضوع های مربوط به جنون، زبان و نحوه نگارش می پرداخت و عاصیانه شیوه های تازه نوشتن را تجربه می کرد. اما در اواخر دهه ۱۹۷۰ لو کلزیو اين شیوه را کنار گذاشت و به موضوعات متعارفی چون کودکی و نوجوانی و مسافرت رو آورد و بدین گونه بر شمار خوانندگانش افزود.
بنا به نظرسنجی مجله ادبی "لیر" چاپ فرانسه، حتا ۱۴ سال پیش ۱۳ درصد خوانندگان این مجله معتقد بودند که ژان ماری لو کلزیو بهترین نویسنده فرانسوى زبان زنده است.
یکی از اجداد لو کلزیو در پی انقلاب فرانسه به جزیره موریس در حوزه اقیانوس هند مهاجرت کرده بود. لو کلزیو این برهه از تاریخ خاندانش را ارج می گذارد و حس پیوند تنگاتنگی با جزیره موریس دارد، به حدی که می گوید، احساس می کند از ریشه اصلی خود کنده شده و در فضایی بیگانه بزرگ شده است.
با این که تحصیلات لو کلزیو عمدتا به زبان فرانسه بوده، او بر انگلیسی هم تسلط کامل دارد و گاهى ترجیح می دهد نظر خود را به انگلیسی بیان کند. او مدتی در شهرهای لندن، بریستول و باث بریتانیا نیز زندگی کرده است.
لو کلزیو مرد متواضع و خجولی است که به ندرت از زندگی خصوصی اش صحبت می کند و ترجيح مى دهد که کتاب هایش تنها زبان بیانش باشند.
مهم ترین پرسش های بشریت، محور آفریده های لو کلزیو ست: زیستن برای چه؟ مردن برای چه؟ میان فرد و جهان فیزیکی و نظم اجتماعی و زبان چه پیوندی هست؟
لو کلزیو به شیوه ژان ژاک روسو، در حسرت اصالت ها و ریشه هاست و از اين كه زیر هر نقابی نه چهره اصیل یا حقیقت، بلکه نقابی دیگر را می یابد، ملول است.
طبیعت برای او بزرگ ترین معمای گیتی است که تا کنون حقیقت آن شکافته نشده است. در واقع، ژان ماری گوستاو لو کلزیو نیز به مانند بسیاری از فیلسوفان عصر جدید همچنان در حال اعتراف به عجز و ناتوانی بشر در كشف حقیقت نهایی است.
لو کلزيو در گفتگويی که قبل از دريافت جايزه نوبل با تارنمای "ديپلماتی" فرانسه انجام داده بود، گفت: "ما ديگر آنقدر گستاخ نيستيم که باور کنيم يک داستان می تواند جهان را عوض کند. در روزگار سارتر به اين خيال بودند. امروزه نويسندگان می توانند صرفا ناتوانی سياسی خود را روی کاغذ بياورند... ادبيات معاصر ادبيات نوميدی است."
در پاسخ به اين پرسش که اگر جايزه نوبل به او تعلق بگيرد، در مراسم اعطای آن چه خواهد گفت، لو کلزيو گفت: "در مورد جايزه نوبل مطمئن نيستم، اما می دانم که در حضور عام چه می خواهم بگويم. می خواهم در باره جنگی صحبت کنم که کودکان را می کشد. برای من، اين بدترين چيز دوران ماست."
"ادبيات هم بايد وسيله ای باشد برای يادآوری اين فاجعه و جلب توجه عموم به آن. اخيرا در پاريس براى محکوم كردن اين حقيقت که زنان در افغانستان آزاد نيستند، همه مجسمه های زن را پرده پوش کردند که کار خوبی بود. به همين شيوه ما بايد جای قلب همه تنديس های کودکان لکه سرخ بکشيم، تا يادآور آن باشد که هر آن در گوشه ای از فلسطين، آمريکای جنوبی يا آفريقا کودکی به ضرب گلوله کشته می شود. و کسی در اين باره چيزی نمی گويد!"