Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
جیمز باند در ایران

جیمز باند در ایران
داریوش رجبیان

سباستین فاکز، نویسنده بنام انگلیسی که با داستان های سه گانه "دختر شیر طلایی"، "آواز پرنده" و "شارلوت گری" معروف شده بود، کتاب جدید "بی پروا" را به تقلید از یان فلمینگ، آفریدگار اصلی جیمز باند نوشته است.

به گفته خود فاکز که در روز رونمایی این کتاب  نخستین تجربه اش در زمینه نوشتن یک داستان جاسوسی را توضیح می داد، تقلید او به گرته برداری از شیوه نوشتاری یان فلمینگ محدود نمی شد، بلکه شیوه کار و زندگی او نیز تغییر کرده بود.

سباستین فاکز نیز مانند یان فلمینگ صبح ها یک هزار واژه می نوشت، سپس به استراحت و خوش گذرانی می پرداخت و بعد از ظهرها دوباره قلم به دست می گرفت.

کتاب جدید جیمز باند روز ۲۸ مه، در صدمین زادروز یان فلمینگ، نویسنده انگلیسی چهارده داستان نخست جیمز باند، رونمایی شد.

سباستین فاکز اذعان کرد که تقلید از شیوه نگارش فلمینگ کار ساده ای نبوده است، به ویژه برای او که هرگز داستان جاسوسی ننوشته بود. ولی او معتقد است که تا حد ممکن سبک نگارش یان فلمینگ را حفظ کرده است و كتاب "بی پروا" باید در ردیف آثار یان فلمینگ قرار بگیرد، نه کتاب های خود او.

پس از خواندن کتاب چنین حسی به خواننده دست می دهد که نگرانی سباستین فاکز بی جهت نبوده و شاید به راستی، نوشتن داستان جاسوسی کار هر نویسنده ای نباشد.

موضوع داستان

ماجراهای "بی پروا" در دهه ۱۹۶۰ میلادی می گذرد. جیمز باند، مأمور سرویس جاسوسی بریتانیا(MI6)، برای یک مرخصی سه ماهه به ایتالیا و فرانسه سفر کرده و به فکر ترک شغل پرتکاپویش است.

مرخصی او پیش از موعد با زنگ تلفنی از لندن قطع می شود. MI6 دوباره به تبحر و شجاعت جیمز باند نیاز پیدا می کند و او را به تحقیق شخصیت و فعالیت های کسی با نام دکتر "یولیوس گورنر" برمی گمارد که تحت پوشش امور علمی و پزشکی يك شبکه بسیار گسترده مواد مخدر را راه اندازى کرده است.

"بی پروا" داستان نبرد جیمز باند با همین مرد لیتوانی تبار است که قصد تخریب بریتانیا از طریق معتاد کردن مردم آن به مواد مخدر را دارد. در پایان داستان گورنر تلاش می کند با جعل حمله به اتحاد شوروی میان روسیه و بریتانیا جنگی برانگیزد و امیدوار است که مسکو با انداختن بمب هسته ای به بریتانیا تلافی جویی کند.

مسلما، دکتر گورنر ناکام می ماند و در پی زدوخورد نهایی با جیمز باند به طور فجیعی کشته می شود. جیمز باند را در این ماجرا ها دختری با نام "اسکارلت پاپاوا" همراهی می کند و مامور "دو صفر هفت" تنها در پایان داستان متوجه می شود که اسکارلت هم از همکاران خود او بوده است.

ایران جیمز باند

پایگاه دکتر گورنر در نوشهر مازندران و کارگاه فرآوری مواد مخدر او در کویرلوت ایران واقع است. از این رو گذار جیمز باند به ایران می افتد، در آن جا برای مدت درازی گرفتار می ماند و از طریق روسیه به پاریس بر می گردد.

در داستان چهار مرد ایرانی را می بینیم با نام های داریوش علیزاده، بابک، فرشاد و حمید که برای سرویس جاسوسی بریتانیا کار می کنند و یک ایرانی دیگر با نام مسعود از دستیاران دکتر گورنر است. در جریان داستان داریوش، فرشاد و مسعود کشته می شوند. داریوش علیزاده در دم مرگش هم به فکر ارباب لندنی اش است و خشنود است که اخبار لازم را به لندن منتقل کرده است.

 تقریبا تا نصف کتاب با شیوه زندگی و صورت غذاهای مفصل و گشت و گذار جیمز باند در ایتالیا و فرانسه و لندن و سپس درخیابان های شاهرضا و پهلوی و میدان فردوسی و محله شهرنو تهران آشنا می شویم و هیجانی در کار نیست.

ایران جیمز باند، ایران ویسکی اسکاچ، انواع شراب و شامپاین و تونیک و مارتینی و ودکاست که در خانه داریوش علیزاده و در باشگاهی به نام پردیس تهران صرف می شود. پردیس شبیه یک عشرتخانه مجلل است، با استخری بزرگ در وسط آن که محل شنای دختران زیبای برهنه است.

پیداست که فاکز پیش از نوشتن این داستان تاریخ ایران را مطالعه کرده است، چون گاه و بیگاه به رویدادهای تاریخی ایران اشاره می کند؛ از مداخلات روس ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها و آمریکایی ها گرفته تا برکناری مصدق و دخالت مستقیم سیای آمریکا در آن.

اما در مواردی که اندک نیست، کمبود دانش نویسنده درباره ایران آشکار می شود. برای نمونه، فاکز از قول داریوش علیزاده می نویسد که رضاشاه پهلوی از مردم کشور خواسته است که به پرشیا (فارس) "ایران" بگویند؛ غافل از این که مخاطبان رضاشاه کشورهای خارجی بودند، وگرنه ایران برای مردم ایران همیشه ایران بوده.  

در تعریف گرفتاری های ایران در دوره جنگ جهانی دوم و کودتای سال ۱۳۳۲ خورشیدی نیز سباستین فاکز از قول داریوش علیزاده اطلاعات غلطى می دهد و دو شاه پهلوی را یکی جلوه می دهد.

به نوشته او، در زمان جنگ جهانی، متحدان بین المللی، شاه را سرنگون کردند و بیرون راندند. اما با آمدن مصدق تصمیم گرفتند همان شاه را از تبعید بازپس بیارند و بر تخت بنشانند.

ایرانی های داستان فاکز، به جز داریوش علیزاده، هیچ کدام به انگلیسی تسلط ندارند و فقط باید حدس زد که منظورشان از یک مشت واژه پراکنده انگلیسی چیست. حمید، راننده باند، هر موقع که حوصله کرد، با صدای بلند ندای "الله اکبر" سر می دهد و پاسخ او به "متشکرم" هم به جای "خواهش می کنم" "الله اکبر" است.

اجیر کردن ایرانی ها برای سرویس جاسوسی بریتانیا در این داستان کار سهل و ساده است. داریوش در پاسخ به این پرسش که چگونه توانسته است بابک را به همکاری متقاعد کند، می گوید: "به همان شیوه معمول. دلار آمریکا. یک عالمه دلار."

در کنار واژه های رایج "ترشی"، "اندرون"، "باغ" و "قنات" در کتاب با اصطلاحاتی چون "متعه"  به جای "صیغه" و واژه های غلطی چون "تلیاک" به جای "تریاک" و "هجیره" به جای "هجرت"  نیز روبرو مى شويم.

اما موارد ظریفی مانند تعارف ایرانی در دو مورد داستان به خوبی توصیف شده است. جیمز باند پس از چند روز اقامت در ایران درمی یابد که باید دست کم سه بار سیگارش را به کسی تعارف بکند، تا طرف حاضر به برداشتن یک نخ سیگار از قوطی او شود.

در بعضی موارد تناقض میان تصویرهای دقیق و پررنگ شهرهای اروپا و تصویرهای ضعیف و کمرنگ شهرهای ایران در داستان به هم می خورد. اشاره فاکز به چنارهای امتداد خیابان پهلوی (ولی عصر) و نخل های کنار اقامتگاه تابستانه شاه در نوشهر ماجراها را اندکی واقعی تر جلوه می دهد.

بیرون از ایران و ناسفتگی های بیشتر

در دیگر بخش های داستان نیز موارد ضد و نقیضی مشاهده می شود. چهره شریر داستان (دکتر گورنر) لیتوانی است که پیوند نژادی یا زبانی ای با اسلاوها ندارد. اما تقریبا در شش جای کتاب  روی "گونه های برجسته اسلاوی" یا "خطوط چهره اسلاوی" دکتر گورنر تاکید می شود. در حالی که در آغاز داستان گفته شده بود که گورنر انگلیسی را با لهجه لیتوانی صحبت می کند، نه روسی. و نام او هم (یولیوس) بیشتر در کشورهای کرانه بالتیک رایج است.

نام های خانوادگی "پاپاوا" و "پاپاو" که ادعا شده است روسی اند، در واقع در زبان روسی وجود ندارند و نزدیک ترین مشابه آنها در روسی "پاپوا" و "پاپف" است. شاید نویسنده می خواسته است میان Papava و واژه لاتینی Papaver somniferum به معنای گل خشخاش خط موازی بکشد. روی جلد کتاب هم عکس خون آلود این گل را می بینیم. اما این دلیل هم چندان موجه به نظر نمی رسد.

اما از لحاظ بافت داستان شاید ضعیف ترین موردش رفتار به دور از منطق و غیرواقعی برخی از چهره های آن باشد. دکتر گورنر که بارها ضربات نیرنگ های جیمز باند را خورده است، باز هم ساده لوحانه طی هر دیدارش با باند او را از طرح های آینده اش با ذکر زمان دقیق وقوع آنها آگاه می کند.

خواننده گیج می شود که چرا گورنر باید برای دشمن شماره یک خود داستان زندگی اش را تعریف کند، نحوه کار در کارگاهش را توضیح دهد و نقاط ضعف و قوت نوکر غول آسایش را که همیشه او را همراهی می کرد، یکایک برشمارد.

گشت و گذار جیمز باند با اسکارلت پاپاوا در شهرهای روسیه دهه ۱۹۶۰ نیز بر ضعف داستان می افزاید. باند و اسکارلت با لباس های پاره و ناپاک از هواپیمای در حال سقوط خود را به آب های روسیه می اندازند و بدون یک قران پول از آنجا تا به شهرهای قزان و گورکی می رسند، در راه چند فرد بی گناه را غارت می کنند، یک خودرو را به یغما می برند، در پایتخت روسیه مخفیانه در خانه ای زندگی می کنند که اقامتگاه اعضای ارشد حزب کمونیست است، در مسکو با تفنگ، یک بانک و چندین مغازه را می زنند... و به عافیت به لنینگراد می رسند.

طی این همه ماجراها هیچ روسی جلو آنها را نمی گیرد و مأمور "دو صفر هفت" با دوست دخترش از طریق فنلاند به پاريس برمی گردند. "اسکارلت" هم که گفته می شود به زبان روسی تسلط دارد، در بیان جمله های روسی اشتباه دارد.

کوتاه سخن، سباستین فاکز هم مانند کینگزلی ایمیس، جان پیرسون و ریموند بنسون که تلاش کرده اند به تقلید از یان فلمینگ داستان های جیمز باندی بنویسند، ظاهرا خیلی در این کار کامگار نبوده است. اما با توجه به این که داستان او به وضوح یک سناریوی نیمه آماده برای یک فیلم سینمایی است، بعید نیست که روی پرده سینما هم برود.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- نقاش خیابان چهل و هشتم، 2008/06/07
امان از دست این انگلیسی ها !!!
راستی چرا نام کتاب (( بی پروا )) ترجمه شده. عبارتی که روی جلد کتاب است معنی دیگری می دهد!
- یک کاربر، 2008/06/07
يک مرور کامل واستادانه.ولي نفهميدم در گشت و گذار جيمز باند در شهرهاي روسيه دهه1960(سه پاراگراف مانده به آخر) «يک قران پول»ايران چه نقشي وچه ارزشي داشته است !
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.