۱۲ دسامبر ۲۰۱۱ - ۲۱ آذر ۱۳۹۰
امیر جوانشیر
خانم الین شلینو، خبرنگار برجستۀ روزنامۀ نیویورک تایمز در پاریس که پیشتر کتابی با نام "آینههای پارسی، چهرۀ دستنایافتنی ایران"، در بارۀ ایران نوشته بود، اکنون به سراغ فرانسویها رفته و کوشیده کلید کنشها و واکنشهای فرانسویها یا دستکم پاریسیها را پیدا کند. واژهای که خانم شلینو برای فرانسویها برگزیده، "دلربایی" است. نامی که بر کتاب جدید خود گذاشته "لا سِدوکسیون" است که معانی مشابه دیگری هم دارد مثل: اغواگری، دلفریبی، دلبری، دلربایی و گمراه کردن.
خانم شلینو اغواگری فرانسویها را در فصلهای گوناگون از زاویههای خاص دیده: در سیاست، در عشق، در معماری، در هنر، در آداب اجتماعی، در ادبیات، در مغازلههای روشنفکرانه، در بازی با کلمات، در خرید و فروش، در لذت دندان و یا به گفتۀ او ارگاسم غذایی بررسی کرده و سرانجام فصلی هم دارد با این عنوان: "دلربا باش یا بمیر!"
از نگاه خانم شلینو، نخستین اغواگری فرانسوی، فریبندگی دیپلماتیک است. او در سال ۲۰۰۲ به کاخ الیزه میرود. آقای شیراک، رییسجمهور وقت، دست او را میگیرد، بالا میبرد و سرش را خم میکند و دست خانم شلینو را میبوسد. اما نه آنگونه که حتا لبش پوست دست او را چندان لمس کرده باشد. "گویی دست من مجسمهای بود چینی که از مجموعه شخصیاش برای ستایش برداشته بود." بوسیدن دست بازمانده از دوران تمدن روم و یونان که در آن زمان رعیت دست ارباب را به نشانۀ سرسپردگی میبوسید. (و حافظ میگوید که مبوس جز لب معشوق و جام می که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن) اما گویی در زمانۀ ما بوسیدن دست در فرانسه، به ویژه در میان نسل شصت سال به بالا، نشانههای جوانمردی و بزرگمنشی است. این کار رئیسجمهور که آداب خاص دارد، از نظر خانم شلینو نوعی فریبایی است. آقای شیراک دست خانم بوش را هم بوسید که برای خانم بوش مایۀ شگفتی و انبساط خاطر شد. و این ترکیبی بود از دیپلماسی و فریبایی با هم.
دلربایی در خون فرانسویهاست. او دلربایی را یکی از شعارهای انقلاب فرانسه میداند و از قول ولتر مینویسد که فاتح بودن کافی نیست، دلربا بودن هم لازم است. ابزار یک دلربا، پیشگامی، وعده و وسوسه است. اما نویسنده میافزاید: باید به یاد داشته باشیم که دلربایی برای فرانسویها بیشتر در روند و پروسه است و نه در انجام کار. دلربایی با نگاه آغاز میشود، با سخن ادامه مییابد و با بوسه انسجام میپذیرد. اما میافزاید: در روند عشقبازی در میان فرانسویها، زمان بیشتر با گفتگو، مغازله و بوس و کنار میگذرد تا همبستری. او از قول یکی نقل میکند که لذتبخشترین لحظۀ عشق، بالا رفتن از پلههاست.
کاربرد واژۀ دلربایی و فریبندگی در سیاست در فرانسه بسیار روشن است. در روزنامههای فرانسه میخوانیم که سارکوزی در انتخابات جوانان را فریفت. موسوی در انتخابات ایران از شگردهای فریبندگی بهره گرفت و پاپ در سرزمینهای فلسطینی مردم را فریفت. گاه حتا به معنی مغایر آن نیز این واژه را به کار میگیرند، مثل این تیتر در روزنامۀ لیبراسیون زیر عکسی از سربازان فرانسوی تفنگبهدست در افغانستان: "سربازان در حال دل ربودن از ملت افغان!"
نویسنده دربارۀ دلرباییهای فرانسویها با شراب و وصف شراب و میخانهها و سنت و آداب نوشیدن هم نوشتهاست. او مینویسد که در زبان فرانسوی وقتی که شراب را وصف میکنند، به آن شخصیتی زنانه میدهند و آن را از نظر رنگ و مزه و شکل و جسمیت زن میشناسند. پوشش شراب، اشک شراب، پای شراب و ران شراب و برجستگی و فرورفتگیهایش همه زنانه است. البته در زبان فارسی هم شراب زن است. زیرا رودکی میگوید:
مادر ِ می را بکـَرد باید قربان / دختر ِ او را گرفت و کرد به زندان.
پیدا کردن صفات و برچسبهایی که ملتها را دربر بگیرد و یا همه آنها را از روی طبع بپذیرند، کار آسانی نیست. البته صفات خوشایند را همۀ ملتها دوست دارند. وقتی که فیالمثل صفاتی مانند خونگرمی، مهماننوازی، دارای گیرایی و جذابیت شخصیتی و فرهنگ و تمدن باستانی بودن بر ملتی اطلاق شود، خوششان میآید. در کنار اینها اگر از مغروری، ضعیفکشی، همسایهستیزی، عقدۀ حقارت، اهل تعارف و دورو بودن را در باره ملتی ذکر کنید، بیشک شادمان نخواهند شد.
این خوش آمدن یا نیامدن تا اندازهای هم به اعتماد به نفس ملتها بستگی دارد. ملتهایی که دارای اعتماد به نفس هستند، خود بیش از دیگران به رفتار خود به دیدۀ انتقاد مینگرند و از انتقاد هراسی ندارند. به هر حال، ملتها هم از افراد تشکیل میشوند و برخی بر این باورند که نمیتوان خصوصیات افراد را به یک ملت نسبت داد. برخی دیگر هم با جمعبندی ویژگیهای افراد به نتیجهای کلی میرسند و صفاتی خونگرمی و خونسردی و آدابدانی و یا تکبر را به ملتها نسبت میدهند.
گیرایی شخصیت فرانسویها، و تلاش برای دیدن اغواگری و دلربایی فرانسویان در پهنههای زندگی نویسنده را به گوشه و کنار این کشور بردهاست. به مغازهها، به موزهها، به کاخها، به کشتزارها و نوشگاه ها. او در کتاب خواندنیاش، تصویری زنده از ملتی ارائه میکند که پیش از همه انقلاب کرد، اما بیش از همه آیین زندگی و خوب زیستن را فرا گرفتهاست. فرانسویها یاد گرفتهاند که نه هدف غایی عشقبازی انزال است، نه نوشیدن شراب برای بدمستی و نه غذا برای پرخوری. اما همۀ اینها بهانهای است برای دلربایی.
خانم فریده فرهی، استاد دانشگاه در هاوایی در غرب آمریکا، که یکی از دوستان خانم شلینو است، کتاب لا سدوکسیون (اغواگری) را خواندهاست. از خانم فرهی دربارۀ این کتاب چند سوال پرسیدیم و نیز این سوال را که در گذشته برخی از ایرانیها خودشان را با فرانسویها مقایسه میکردند؛ چه تفاوتهایی میان ایرانیهای فرانسویپسند و خود فرانسویها وجود دارد؟ پاسخهای ایشان را در مطلب شنیداری این صفحه میشنوید.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب