دیواری که پنجاه سال پیش دور برلن غربی کشیده شد، دیواری ساده نبود. حصاری بود که یک شهر، یک کشور و یک قاره را دوپاره کرد. اهالی برلن که در محاصرۀ دیوار قرار گرفته بودند، برای همیشه روشنایی افق را از دست دادند و نگاه آنها از هر طرف با مانعی بتونی بسته شد.
رژیم "آلمان دموکراتیک" چنین تبلیغ میکرد که بنای دیوار را "جهان سرمایهداری" بر کشور تحمیل کردهاست. سخن از "دیوار" مسئلهای "امنیتی" به شمار میرفت که دستگاه سانسور بهشدت از آن جلوگیری میکرد. در طول سالها شاید تنها یک فیلم سینمایی موفق شد تصویری واقعی از دیوار ارائه دهد: "آسمان دوپاره"۱ به کارگردانی کنراد ولف، که بسیاری او را بهترین سینماگر آلمان شرقی میدانند.
این فیلم بر پایه داستانی از کریستا ولف، نویسندۀ نامی، ساخته شده و روایتگر سرگذشت زنی افسرده و تنهاست که "دیوار" مرد زندگی او را از او میگیرد. در فیلم "دیوار" دیده نمیشود، اما سایۀ پرهیبت آن محسوس است که از میان شهر میگذرد و حتا هوا را تقسیم میکند.
در آلمان غربی دولت و جامعه در انتقاد از "دیوار" همزبان بودند. به نظر روشنفکران، دیوار موضوعی سیاسی نبود که تنها یگانگی ملت را برباد داده باشد. دیوار بر وجدان شهروند آلمانی ضربۀ احساسی درمانناپذیری وارد آورد. زیر سایۀ شوم این دیوار زندگیها برباد رفت و انسانهای بیشماری نابود شدند.
فیلم "آسمان بیستاره"۲ به کارگردانی هلموت کویتنر رد پای این تراژدی را در زندگی انسانهای ساده و عادی نشان میدهد. فیلم داستان رابطهای زیباست که زیر سنگینی دیوار له میشود. زن از شرق آمدهاست و معشوق او از غرب. اکنون دیدار آنها تنها در محوطۀ خطرناک مرزی، در منطقۀ ممنوعه، امکانپذیر است.
فیلم درخشان "زیر آسمان برلن"۳ به کارگردانی ویم وندرس نگاهی شاعرانه به پایتختی دوپاره است، که دست کم در بالای آسمان، در قلمرو پاک ابرها و فرشتگان، بیمرز و یکپارچه است. فیلم مستقیم به دیوار نمیپردازد، اما با نگاهی طنزآلود، پوچی و بیهودگی آن را به رخ میکشد. فیلم پیامی امیدبخش دارد: مردم برلن در جبهۀ مقدم جنگ سرد و مسابقۀ تسلیحاتی قرار گرفتند، اما این تهدیدها نتوانست طراوت و سرزندگی آنها را نابود کند.
پس از "سقوط"
مردم آلمان شرقی از آغاز سال ۱۹۸۹ به اعتراضات سراسری دست زدند و با مبارزات مسالمتآمیز به دیکتاتوری پایان دادند. آلمان پس از ۴۴ سال یکپارچه شد. از آن پس فیلمسازان آلمانی، که برخی از آنها از "شرق" آمدهاند، وجوه زشت و گاه متناقض "سوسیالیسم واقعاً موجود" را به تصویر کشیدهاند.
دولت آلمان شرقی از روز ۱۳ اوت ۱۹۶۱ بنای دیوار را شروع کرد. تقسیم شهر برای بسیاری از مردم فاجعهای کامل بود. خویشاوندان بیشمار و حتا اعضای یک خانواده از هم جدا افتادند. عدۀ زیادی تلاش کردند پیش از تکمیل دیوار خود را به بخش دیگر شهر برسانند.
عبور از دیوار غیرممکن بود و خطر جانی دربر داشت. با وجود این، مردم برای فرار به هر ترفندی دست میزدند. از شنا در رودخانه تا پرواز با بالون. مردم چند بار زیر دیوار به حفر تونل دست زدند، که یکی از آنها موفقیتآمیز بود.
گروهی از شهروندان به راهنمایی یک زوج ایتالیایی که در برلن تحصیل میکردند، با رنج و مشقت فراوان به حفر تونل پرداختند: در جایی زمین سخت و غیر قابل عبور بود و آنها ابزار کافی نداشتند و در جای دیگر از کانالها و لولههای زیرزمینی، آب فوران میکرد... سرانجام موفق شدند تونلی به طول ۱۷۰ متر حفر کنند. روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۲ از این تونل ۲۹ نفر به خاک غرب فرار کردند.
فیلم سینمایی "تونل"۴ محصول ۲۰۰۱ به کارگردانی رولاند ریشتر این ماجرای واقعی را با قدری حاشیه و حوادث پرهیجان بازسازی کردهاست. از فیلم "تونل" خرده گرفتهاند که برای بالا بردن هیجان، در نشان دادن نظارت حکومتی اغراق کردهاست. فیلم تمام برلن شرقی را به سان زندانی مجسم کرده که همه قصد فرار از آن را داشتند. واقعیت این است که دست کم در دوران نخست، بسیاری از روشنفکران که به آرمان بنای جامعهای تازه امید بسته بودند، از "نظام سوسیالیستی" پشتیبانی میکردند. حزب حاکم نزدیک سه میلیون عضو داشت و مردم در قیاس با دیگر بخشهای "اردوگاه شرق" از زندگی بهتری برخوردار بودند.
همین ایراد به فیلم سینمایی "زندگی دیگران"۵ به کارگردانی فلوریان هنکل گرفته شدهاست. فیلم نظام نظارت و دستگاه سرکوب را با قدرت میکاود، اما در بارۀ زندگی روزمره در "آلمان دموکراتیک" چیز زیادی نمیگوید.
بیشتر فیلمهایی که پس از وحدت آلمان به روی پرده آمدند، مانند "برو، ترابی، برو!"۶، "زونناله"۷ و فیلم هجوآمیز "خدا حافظ، لنین!"۸ ساختۀ ولفگانگ بکر، با "جامعۀ سوسیالیستی" برخوردی طنزآمیز دارند و نوعی عقدهگشایی و انتقام از نظامی به شمار میآیند که بیش از چهار دهه شهروندان را تحقیر کرده بود.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.