آشوبهای خیابانی لندن و چند شهر دیگر انگلستان از ذهنهای بیشماری کار میکشد تا انگیزههای وقوع آن را روشن کنند. در این میان عاملهای بسیاری را برشمردهاند که شاید در بروز این حوادث کارساز بوده و شاید هم نه؛ از تلاش برای رسیدن به زندگی بهتر گرفته تا محرومیت اجتماعی، کاهش هزینههای اجتماعی دولت، ضعف نیروی پلیس، نژادپرستی، فرهنگ جامعۀ مصرفی، فرصتطلبی، بیپدری، فرهنگ رپ بزهکارانه و فنآوریهای نو و شبکههای اجتماعی، همه زیر ذرهبین رفتهاند تا سهمشان در رویدادهای اخیر تدقیق شود. برای نمونه، کامیلا باتمانقلیج، روانشناس ایرانی و بنیانگذار سازمان خیریۀ کودکان موسوم به "کیدز کامپانی" در بریتانیا، در مطلبی در روزنامۀ "ایندپندنت" لندن، جامعۀ سرشار از ثروت، اما مملو از نابرابریهای اجتماعی را عامل اصلی این رویدادها ارزیابی کرده که گویا در آن شأن و غرور نوجوانان ِ ندار همواره تحقیر میشود. اما در آشوبهای اخیر تنها اقشار محروم جامعه نبودند که به آتشسوزی دست یازیدند و داراییهای شهر را به یغما بردند، بلکه برعکس، به باور "ماریَن فیتزجرالد"، کیفرشناس دانشگاه کِنت، "اقشار محروم معمولاً در برابر آشوبها آسیبپذیرترند" و "محرومیت اجتماعی" صرفاً یک بهانه است، تا یک عامل.
"بیپدری" را هم در فهرست عواملی آوردیم که این روزها مورد بحث و گفتگوهاست. به گفتۀ برخی از کارشناسان، بیشتر بزهکاران جوان بریتانیا پدرشان را در کودکی یا نوجوانی به گونهای از دست دادهاند و در دورۀ حساس زندگیشان فاقد یک الگوی مرد بودهاند. حضور در غارت و چپاول و آشوبهای شهری در پندار این پسربچهها راهیست برای تبارز شهامت مردانه.
"آتی دستگیر"، روانشناس ایرانی مقیم لندن، عوامل بسیاری را در این رویدادها دخیل میداند، ولی مهمترین آنها را "توجهخواهی" یا "تلاش برای دیده و شنیده شدن" عنوان میکند. وی، با این تأکید که هیچ عاملی نمیتواند رفتار ضد اجتماعی نوجوانان را توجیه کند، چند عامل احتمالی دیگر در رویدادهای اخیر را برمیشمرد: کمبود احساس مسئولیت و حرمت اموال جمعی یا خصوصی دیگران، اختلال در نهاد خانواده، کمبود حس وابستگی به یک همبودگاه یا محله و واحد اجتماعی و کمبود انضباط و قانونپذیری. به باور او، افرادی که انتظام جمعی را به هم میزنند، حتماً دارای عقدههایی هستند که به پیشینۀ آنها برمیگردد.
اما چهگونه است که جوانان ِ بهظاهر مؤدب دیروز، امروز از شکستن پنجرۀ فروشگاهها و دزدیدن دار و ندار آنها ابائی ندارند؟ مرز روا و ناروا برای این دسته از افراد از کجا میگذرد؟
خانم "دستگیر" میگوید، اگر همین نوجوانان را بهتنهایی روبروی این فروشگاهها قرار بدهید، بیشترشان دست به عملی تبهکارانه نخواهند زد. این حس ِ اتحاد و همبستگی با گروهی کثیر از بزهکاران است که زمینۀ انجام جرائم را فراهم میکند. چون خطرِ عملی مخاطرهآمیز، اگر توسط جمع انجام بگیرد، در ازدحام تحلیل میرود، چون فرد پشتگرم حمایت انبوهی از جمعیت است.
پارهای از صحبتهای دو آشوبگر هفدهسالۀ رویدادهای اخیر لندن که در رسانههای بریتانیا پخش شد، بُعدی دیگر از قضیه را روشن میکند: دو دختر نوجوان میخواهند که بیسروسامانی، فردا هم ادامه داشته باشد، تا بتوانند به جهانیان نشان دهند که آنها از کسی و چیزی ترس ندارند. یکی از این دو دختر میگفت: "ما میخواهیم همه بدانند که پلیس هم نمی تواند مانع از چیزی بشود که ما میخواهیم". ولی این خواستهها چه هستند؟ غارت و چپاول یا خواستهای درخور بررسی؟
در آشوبهای انگلستان خواستهای مطرح نشد. بهظاهر خودجوش بود و از درون اعتراضی مسالمتآمیر به قتل "مارک داگان"، یک بزهکار ۲۹ سالۀ شمال لندن توسط پلیس، بیرون جست؛ به گونهای که جمعیت معترض در برابر ایستگاه پلیس "توتنهام هیل" ایستاده بودند و از پلیس می خواستند علت کشتن او را مشخص کند. پلیس جواب درستی نداد. شماری هم در همین اثنا چند خودرو را به آتش کشیدند و فروشگاهها را به جرمی نامعلوم مجازات کردند. آشوب، جرقه خورد و به اقصی نقاط انگلستان دامن گسترد و پلیس خوشخیم انگلیس را غافلگیر کرد و مورد انتقاد و استهزا قرار داد. به گونهای که روزنامۀ "پراودا" چاپ مسکو نوشت: "گمان نمیرود که بریتانیاییها بتوانند با شگردهای دموکراتیک معمولی این مشکل را حل کنند. در بسیاری از موارد آنها گروگان کیش تحمل و تسامح خودشان هستند که به حد نامعقول و مضحکی باد کردهاند".
تسامح و تحمل در برابر چه قشر یا گروهی؟ چه چیزی نقطۀ اشتراک این آشوبگران بود؟ شاید "ورزخود"شان باشد.
"وَرزخُود" را احتمالاً در هیچ فرهنگی پیدا نکنید، اما مرکب است از دو واژۀ "ورزش" و "خُود" (کلاه). "کلاه لباس ورزشی کلاهدار" شرح مفصل این واژه است. در زبان انگلیسی به این کلاه که به بدنۀ ژاکتِ عمدتاً ورزشی وصل است، "هود" hood گویند، همتبار با "خود" پارسی که در زبانهای هندواروپایی دیگر هم به شکلی مشابه باقیست. و آن ژاکت ورزشی کلاهدار را به انگلیسی "هودی" hoodie گویند که تاریخ کوتاهی دارد و از دهۀ ۱۹۹۰ میلادی بدین سو متداول شده. اما در دهۀ ۱۹۳۰ بود که طراحان پوشش آمریکایی با الهام از بالاپوش راهبان "خودی" را وارد بازار کردند. ولی تنها در دهۀ ۱۹۷۰ بود که "خودی"، همراه با موسیقی "هیپ هاپ" نیو یورک، بازارگیر شد. "خودی" یا ژاکت ورزشی کلاهدار از همان آغاز در میان افرادی که دوست داشتند نادیده یا ناشناخته بمانند، محبوب شد. و این دسته از افراد هم معمولاً کسانی بودند که کار خلاف میکردند و میگریختند و سایه و شمایلشان در تصاویر دوربینهای مداربسته میماند. دست کم در بریتانیا چنین بوده که باعث بدگمانی جامعه به افراد "خُودپوش" شدهاست. به همین دلیل هم بوده که در سال ۲۰۰۵ فروشگاه "بلو واتِر" در مرکز "کِنت" ورود مشتریهای "خـُودپوش" را ممنوع کرد، با این که خود این مرکز تجاری انواع و اقسام پوشاک با "ورزخود" را به فروش گذاشته بود. مخالفت با سرپوش شبیه کلاه راهبان به صفوف دولت هم رخنه کرد و شماری از دولتمردان "ورزخود" را نمایی از خطر و تهدید عنوان کردند و خواسار ممنوعیت آن شدند. حتا "تونی بلیر"، نخستوزیر وقت بریتانیا، در میان فعالان کارزار مبارزه با پوشش "خُودی" بود.
هر کنشی واکنشی را در پی دارد. در پاسخ به یورش دولت به پوششهای "خـُوددار" پویشی متقابل راه افتاد که خواستار حفظ "ورزخود" و حمایت از "خـُودپوشان" بود. "لیدی ساوِرین"، رپخوان لندنی، در رأس آنها بود که ترانۀ "هودی"اش را در نمایش تصویری این صفحه میشنوید.
"آتی دستگیر" میگوید، لباس "خودی" (به معنی "هودی") به جوانانی که احساس کمبود تعلق به جامعهای را دارند، حس "خودی بودن" (به معنای وابسته به جامعهای بودن) میدهد. یعنی این ورزخودهای به ظاهر ساده برای عدهای تبدیل به نماد هویتی خاص شدهاند. نوجوانان "خُودیپوش" به ناخودآگاه همدیگر را خودی میدانند تا از "دیگران" جدا دیده شوند. و مسلماً در آشوبهایی چون رویدادهای اخیر لندن و بیرمینگام و منچستر، لباس خُوددار میتواند برای تبهکاران و بزهکاران نقاب مناسبی باشد تا هویتشان را حتیالامکان پنهان دارند.
"آنجـِلا مَکرابی"، استاد ارتباطات کالج گـُـلد اسمیت دانشگاه لندن، لباس ورزشی خوددار را وسیلهای برای ایجاد فاصله میان پوشندۀ آن و جهان مربوط به دیوان و دفتر و مکتب و مدرسه میداند، چون این نوع پوشش در آن اماکن رایج نیست. همان گونه که موسیقی رَپ، نافرمانی و اعتراض را تجلیل میکند، این نوع پوشش هم بیانگر جدایی پوشندۀ آن از بخشهای قابل قبول و معتبر جامعه است. یعنی هم موسیقی مورد علاقۀ این جوانان و هم پوشش محبوبشان خطر و تهدید و همچنین غلیان خشم و غضب آنها از شرایط و سلسلهمراتب اجتماعی را بازتاب میدهد. "اِمینِم"، از معروفترین آوازخوانان رپ آمریکا هم از "خُودبرسران" دوران نوین است که ترانههای پر از خشم و آشوبش را از زیر کلاه ورزشی گشادش به جهانیان فریاد میزند. در واقع، آوازخوانان رپ در ترغیب و جا انداختن خـُود ورزشی در غرب نقش عمدهای دارند. یعنی پوششی که در گذشته بر تن ورزشکاران نماد توانایی و قدرت بود، روی صحنۀ رپ به نماد خشم و خطر تبدیل شد و همین شناخت از لباس ورزشی کلاهدار بود که در جوامع غربی اشاعه یافت. و این جوانکهای خشمگین که در چشم نسل جوانتر به قهرمانکهای خیابانی تبدیل میشوند، الگویی برای کودکان و نوجوانان دیگر در انتخاب پوشش هستند. از سال ۲۰۰۵ بدین سو لباسهای ورزشی "خودی" برای نوزادان هم وارد بازار شدهاست.
دانشوران و اندیشهمندان بریتانیا از عرصهها و نحلههای فکری گوناگون این روزها سرگرم تجزیه و تحلیل ریشهها و انگیزههای آشوبهای اخیرند که همه را غافلگیر کرد؛ نه تنها همسایههای دور و نزدیک بریتانیا را که این کشور را مهد نظم و انضباط میدانستند، بلکه خود مردم این کشور را هم که طی سی سال اخیر با رویدادی به این اندازه تکاندهنده مواجه نشده بودند. به نوشتۀ مجلۀ اکونومیست این هفته، واکنش نخست بسیاری از مردم بریتانیا به این رویدادها چیزی جز شرمساری و سرافکندگی نبود. گذشته از صدها میلیون پوند خسارت ناشی از این آشوبها، هرجومرج ماه اوت ۲۰۱۱ "اعتبار بریتانیا را در سراسر جهان لکهدار کرده و مهمتر از همه، حس خودشناسی مردم کشور را تا حد زیادی مختل کردهاست".
رسانههای اجتماعی هم در این ماجرا بیدردسر نماندهاند. اگر اجتهاد در نهاد پلیس بریتانیا هم روا بود، به احتمال زیاد شبکههای اجتماعی تویتر و فیسبوک و تلفنهای همراه را از "آلات مشترکه" یا ابزارهای دو منظوره اعلام میکردند که میتواند هم منبع خیر باشد و هم سرچشمۀ شر. درست به مانند سازهای موسیقی در ایران پس از انقلاب که خرید و فروششان با فتوایی مجاز دانسته شد.
این مصلحت را میتوان در رسانههای اجتماعی فرنگ هم دید. به دنبال آشوبهای اخیر در انگلستان که تصاویرش جهان را درنوردید، مقامات پلیس با قاطعیت اعلام کردند که شبکههای اجتماعی مجازی از مهمترین عاملهای بروز آشوب بودهاند. چون به گفتۀ آنها، افراد بزهکار از طریق این رسانهها مثلاً آماج حمله را با هم هماهنگ کردهاند. و در عین حال، در خبرهای تازهتر میخوانیم که پلیس لندن در حال بهرهبرداری از "تویتر" و دیگر رسانههای اجتماعیست تا بتواند هویت بزهکاران خیابانی رویدادهای اخیر را مشخص کند. پس رسانههای اجتماعی را نمیتوان امالفساد داستان انگاشت. برآیند منطقی "استفتاء و اجتهاد"ِ فرضی ِ فوق این است که اِشکال در نفس شبکههای اجتماعی مجازی نیست، بلکه نحوۀ کاربرد و بهرهگیری از آنها میتواند جنبۀ منفی یا مثبت داشته باشد؛ مصیبت بیافریند یا مصیبتزدایی کند. آیا به نظر شما ابزار را باید ملامت کرد یا شیوۀ کاربرد آن را؟
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
سپاس