شهر ونکوور، در غرب کانادا و در کرانۀ اقیانوس آرام، ترکیبی توصیفشده از "رؤیاشهر"، "دیسنیلند"، "جلوهگاه آخرین دستآوردهای علم و تکنولوژی" و "پنجرهای رو به آینده".
اما آن چه که از همه جالبتر به نظر من آمد، North Vancouver (شمال ونکوور) است که شاید بهتر باشد آن را "تهرانکوور" بنامیم. چرا که تقریباً محال است بر شیشه یا سردر مغازههای شیک و چشم نواز این محله کلمات و اسامی فارسی، مانند منصور، شهرزاد، شبنم و شهره به چشم نخورد که بیشتر سالنهای آرایش هستند. خیابان بسیار بلند و شمالی- جنوبی "لانزدیل"، (Lonsdale Av.) و خیابانهای فرعی اطراف آن سراسر مغازهها و فروشگاههای بزرگ و کوچک ایرانی هستند که با پوسترهای تبلیغاتی خوانندگان و گروههای موسیقی ایرانی تزئین شدهاند.
رستورانهای کاسپین و پارس و و پاسارگاد و فروشگاههای افرا و پرشیا، غذاهای خوشعطر و طعم ایرانی و مایحتاج روزانۀ زندگی را – از کباب و چلوکباب و دوغ و ماست ایرانی تا ترشی بندری و خیارشور یکویک که غالباً به تازگی با هواپیما یا کشتی وارد شده اند – به مشتریهای ایرانی و کانادایی عرضه میکنند. و طبیعتاً این مجموعۀ نیازهای طبیعی و مادی نمیتواند بدون تأمین نیازهای معنوی و فرهنگی تکمیل شود. به همین ملاحظه، علاوه بر یک تکیه و مسجد موجود، یک قطعه زمین مناسب برای احداث یک مسجد بزرگتر نیز در خیابان لانزدیل از سوی چند بازرگان ایرانی خریداری شدهاست که بهزودی ساختمان آن شروع خواهد شد.
به این ترتیب، دراین بهشت اقیانوس آرام شمالی هممیهنان ما نه فقط از بابت مائدههای آسمانی وطن در مضیقه نیستند، حتا از بابت شنبلیله، این عضو اصلی و اساسی خورش قورمه سبزی هم، نگرانی ندارند.
حضور ایرانیان در این شهر تنها در کوچه و خیابانها نیست که به چشم میخورد، این حضور تقریباً همه نهادهای اداری، اقتصادی، اجتماعی و مدنی را دربر میگیرد. بسیار عادی است که وقتی وارد یک ادارۀ دولتی میشوید، آقا یا خانم مسئول یک قسمت با شما به فارسی صحبت کند و بعد از احوالپرسی، با خوشرویی از شما بپرسد که چه خدمتی میتواند به شما بکند. در بیمارستانها و درمانگاهها اغلب پزشکان و پرستاران و متصدیان اداری زنان و مردان ایرانی هستند که به نیازهای شما رسیدگی میکنند. در فروشگاههای بزرگ مردان و زنان آراستۀ ایرانی، در همۀ سنین، مشتریان ایرانی را در خریدهایشان راهنمایی میکنند. در این فروشگاهها زنان ایرانی حتا در کارهایی که به تخصص و مهارت رسمی نیاز دارد و برای اشتغال در آنها باید از مراجع رسمی مجوز گرفت، مانند قصابی و سرآشپزی و حسابداری و مدیریت مؤسسه نیز، اشتغال دارند. رانندگی اتوبوسهای شهری از مهارتهای دیگر زنان ایرانی است که به شایستگی به آن مشغولند. بنا بر این، میتوان گفت که هیچ عرصهای از کار و فعالیت در این شهر نیست که در آن ایرانیان دستی نداشته باشند.
اما اگر آگهیهای مطبوعات فارسیزبان ونکوور ملاک باشد هموطنان ما دراین شهر به کسب و کار"بنگاه معاملات ملکی" ، که به آن " ریل استیت بیزنس" میگویند از همه بیشتر گرایش دارند. زیرا بدون استثنا همۀ مطبوعات فارسیزبان این شهر، که همهشان نیز رایگان توزیع میشوند، مملو از آگهیهای رنگین و بزرگ و کوچک "ریالتور"های ایرانی است که تخصص و مهارت خود را در اخذ وام خانه از بانکها تبلیغ میکنند. ناگفته نماند که عدۀ چشمگیری نیز با سرمایههای نقدی کافی به ونکوور مهاجرت کردهاند. اینها بیشتر به کسب و کار فرشفروشی و رستورانداری و سوپرمارکتداری مشغول هستند.
از نشانههای چشمگیر دیگر ایرانیان در ونکوور گویا علاقۀ شدید گروهی از آنان به خودروهای بزرگ و گرانقیمت آمریکایی است که در پارکینگهای تنگ و کوچک "پلازا"ها به زحمت آنها را جابهجا میکنند. هرچند گویا این گروه نسبتاً تازهوارد هستند و در ده- پانزدهسالۀ اخیر وارد شده و در محلههای خلوت و خانههای مجلل و گرانقیمت سکنا گزیدهاند.
پیادهروی ساحلی "سی واک" با چشمانداز زیبا و رؤیایی اقیانوس آرام، در تمام ساعات روز و تا پاسی از شب نیز تقریباً در انحصار خانمهای جوان گروه اخیر است که دلنگران اضافهوزن خود هستند و به تنهایی یا به همراه سگشان در آن به پیادهروی مشغولند.
با آن که شمار رستورانهای ایرانی در "نورت ونکوور" بسیار زیاد است و در محلها و موقعیتهای مناسبی هم واقع شدهاند، اما به نظر میرسد که غذاهای مطبوع و خوشطعم ایرانی، در مقایسه با سایر ملتها همچون ایتالیاییها و یونانیها و آسیاییها، نتوانستهاست به دل غیر ایرانیها راه یابد. در میان مشتریان این رستورانها بهندرت غیر ایرانی دیده میشود. نان سنگک، که نسبتاً از بقیۀ نانهای ایرانی موفقتر است، به علت این که در پخت آن از آرد سفید استفاده میشود، آن طعم مألوف ایرانی را ندارد و نان بربری افغانی بازار بربری ایرانی را بکلی کساد کردهاست.
از شمار ایرانیانی که این دیار دورافتاده را به عنوان وطن دوم خود انتخاب کردهاند، آمار دقیقی در دست نیست. در مراسم شب چهارشنبهسوری گذشته که در پارک "انبل ساید" برگزار شد، گفته شد ۴۵ هزار نفر ایرانی در آن شرکت کرده بودند. اما این رقم بسیار دور از واقعیت به نظر رسید و عدد واقعی را بین ۱۳ تا ۱۵ هزار نفر برآورد میکنند.
به باور عمومی، ایرانیان حدود سی سال پیش ونکوور را کشف کردند و تا قبل از آن تاریخ عدۀ کسانی که در ایران نام این شهر به گوششان خورده باشد، چندان زیاد نبود. اما به حکایت تاریخ سنگ قبرهای موجود در دو گورستان غرب و شمال شهر سابقۀ سکونت هموطنان ما در ونکوور بسیار بیش از اینهاست و شماری از آنها در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به آن دیار کوچ کرده بودهاند.
به گمان من، از دستآوردهای مهم این مهاجرت، آشنایی هموطنان ما با ارزش و احترام پدیدهای به نام کار است که در وطن چندان شناختهشده نیست. کار، به شرط شرافت و سلامت، صرف نظر از سطح و مرتبۀ آن، به عنوان ارزش اصلی و اساسی آسایش فردی و اجتماعی، مورد احترام جامعۀ میزبان است. از این روست که هر کس با هر شغل و حرفهای که دارد، بعد از فراغت از کار و کسب روزانه در محافل اجتماعی، مانند کافیشاپها و نوشگاهها و رستورانها و نمایشسراها در کنار همدیگر حضور مییابند و تفاوتهای طبقاتی بهندرت به چشم میخورد. اگر همین یک دستآورد روزی به عنوان سوغات سفر به وطن آورده شود، بیگمان سوغات گرانبهایی خواهد بود.
دمه اونايي كه دارن تكيه ميزنن گرم خدا هرچي ميخوان بهشون بده
يا علي
همجارو آباد کردیم غیر از ایران!