"گلها، آرامگاه برهانالدین محقق ترمذی را در میانۀ گورستان قدیمی در بر گرفتهاند و کوه با عظمت پوشیده از برف ارجیاس در جنوب قونیه، بر فراز آن قد بر افراشتهاست..." اینها توصیفات کتاب "توفان شمس" اثر آنه ماری شیمل، پژوهنده و عرفان شناس آلمانی، در وصف آرامگاه محقق ترمذی است که او را "لالای پروردگار" نیز نامیدهاند. اگر به این آرامگاه آمده باشی، به حس و حال این توصیف، مهر تائید خواهی زد.
از در پشتی مزار که وارد بشوی، دشتهای سرسبزی را میبینی که سنگهای بلند و عمودی در آن علم شدهاند. این گورستان قدیمی، آرامگاه نزدیک به هزار تن از مریدان صوفیه است. مریدانی که روزی سالک طریق عرفان بودهاند و اینک خفته در خاکند و تذکری برای زندگان.
بعد از عبور از این دشتهای پر از مقبره، به زیارتگاه میرسی. زیارتگاه اولین مربی مولانا جلالالدین بلخی. هرچند مولانا نخستین آموزشها را از پدر خود فرا گرفته بود، ولی پس از پدر سید برهانالدین محقق ترمذی، نخستین آموزگار او بودهاست.
بدیعالزمان فروزانفر در کتاب شرح مثنوی، در بارۀ او مینویسد: "برهانالدین، علاوه بر کمال اخلاقی و سیر و سلوک صوفیانه و طی مقامات معنوی، دانشمند کامل و فاضل مطلع بود. پیوسته کتب و اسرار متقدمان رامطالعه میکرد."
نسب سید برهانالدین به امام حسین می رسد و زادگاه او شهر ترمذ است که اکنون در کرانه شمالی رود آمو و در مرز میان ازبکستان و افغانستان واقع است. برهانالدین از چنان کرامتی در میان مردم این شهر برخودار بوده که او را "سید سِرّدان" لقب داده بودند.
"سلطانالعلما" پدر مولانا، پیش از آن که بلخ را برای همیشه ترک کند، مدت زمانی امر آموزش و مواظبت مولانا را بر عهدۀ برهانالدین گذاشته بودهاست. حتا سلطانالعلما از او خواسته بود که پس از مرگش امر تربیت، سیر و سلوک صوفیانۀ جلالالدین را نیز بر عهده گیرد .
عبدالحسین زرینکوب در کتاب پله پله تا ملاقات خدا در باره برهان الدین می گوید:
"اعتقاد سید برهانالدین در حق شیخ خود، به حدی بود که آشکارا، بی هیچ تردید و مجاملهای، او را از تمام اولیایی که بعد از رسول خدا آمده بودند، برتر میدانست."
بعد از فوت پدر مولانا، برهانالدین نه سال در قونیه میماند تا مولانای جوان را که در آن زمان تنها بیست و پنج سال داشته، در سیر و سلوک صوفیانه راهنمایی کند. با وجود تمام علاقهای که مردم آنجا به مولانای جوان و محبوب داشتهاند، برهانالدین، تمایل داشته تا مولانا به همین حد اکتفا نکند و در تلاش باشد تا بقیۀ مراحل سلوک را نیز طی کند و جانشین شایستهای برای پدرش باشد.
مولانا نیز به او به چشم پدر می نگریسته و همینطور یاران مولانا او را به مرشدی پذیرفته بودند.
ممولانا در مثنوی معنوی از تأثیر سید برهانالدین برخود این گونه سخن به میان آوردهاست:
پخته گرد و از تغیّر دور شو / رو چو برهان محقق نور شو
چون ز خود رستی همه برهان شدی / چون که گفتی بندهام سلطان شدی
سید برهانالدین مولانا را تشویق میکند تا برای رسیدن به مراحل بالاتر راهی شام و حلب شود. خود او هم تا شهر قیصریه مولانا را همراهی میکند. سفر مولانا به آن شهرها، حدود هفت سال طول میکشد. عطاءالله تدین در کتاب"مولانا، ارغنون شمس" مینویسد که پس از بازگشت مولانا به قونیه، سید برهان به او دستور میدهد تا سه چله را در خانقاه پدرش به ریاضت بنشیند، زیرا معتقد بوده که هنوز به آنچه باید باشد، نرسیدهاست.
"قیصریه"، کایسری کنونی ترکیه، در آن زمان شهری آرام و زیبا و از مراکز مهم تجارت بود و والی آن صاحب شمسالدین اصفهانی نام داشت. والی برای سید برهانالدین خانقاهی ساخته و خودش هم در مجالس سید شرکت میکردهاست. سید برهانالدین غیر ازمجالس وعظی که برای همگان برگزار میکرده، مجالس ویژهای نیز داشته که در آن بیشتر یاران همدل و محرم، گرد هم میآمدند و گفتههایش را می نوشتند. امروزه آن نوشته ها در کتابی به نام "معارف محقق ترمذی" تدوین شده است.
سرانجام حضرت سید برهانالدین در سال ۶۳۸ قمری در همان خانقاه چشم از جهان فرو بست و اکنون آرامگاهش زیارتگاهی است که دوستدارانش برای راز و نیاز به آن جا روی میآورند.
اگر ساعاتی را در خانقاه و کنار مقبرۀ سید برهانالدین بمانی، زنان و مردانی را میبینی که میآیند، دعا میخوانند و اشک میریزند تا شاید حاجتشان برآورده شود. عروس و دامادهای مسلمانی هم که به تقدس این مکان معتقدند، قبل از رفتن به حجله، به خاکبوسش میآیند و خانوادههاشان در همان محل، برای خوشبختی آنان دعا میکنند.
با این که بسیاری به دیدار و زیارت آرامگاه محقق ترمذی میروند، آرامش و سکوت خاصی بر آرامگاه او حکم فرماست. در گزارش مصور این صفحه به دیدن این آرامگاه میرویم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
چون ز خود رستی همه برهان شدی / چون که گفتی بندهام سلطان شدی"
بسیار زیبا بود.