تا سخن از جایگاه زن در ایران باستان میرود، بهناخودآگاه نام و کارنامۀ گردآفرید به یاد میآید؛ زنی دلربا و در عین حال دلاور و دلیر که با رزم و افسون و نیرنگ در صدد دفاع از زادبومش برمیخیزد و برآشفته از شکست برادرش هژیر به دست لشکر تورانیان به نبرد سهراب میشتابد:
زنی بود بر سان گردی سوار / همیشه به جنگ اندرون نامدار
چنان ننگش آمد ز کار هژیر / که شد لاله رنگش به کردار قیر
بپوشید درع سواران به جنگ / نبود اندر آن کار جای درنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره / بزد بر سر ترگ رومی گره
فرود آمد از دژ به کردار شیر / کمر بر میان بادپایی به زیر
به پیش سپاه اندر آمد چو گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گردان کدامند و جنگآوران / دلیران و کارآزموده سران
این ابیات فردوسی در داستان رستم و سهراب شاهنامه و توصیف آن پیکار، گردآفرید را جاودانه کردهاست. و برای بسیاری از مردم اتحاد شوروی پیشین، سَیرم عیسایوا، هنرپیشۀ تاجیک بود که نام و یاد گردآفرید را زنده کرد و سیمای او را به نحوی ستودنی روی پردۀ سینما برد.
در سال ۱۹۷۱ که باریس کیمیاگرف، معروفترین کارگردان تاجیک آن دوران، در جستجوی بازیگری برای نقش گردآفرید در فیلم "رستم و سهراب"اش بود، سیرم عیسایوا بیست و نه سال داشت و هنرپیشهای جوان بود. اما تا سَیرم بر زین اسب نشست و حالت و وجاهت گردآفرید را به خود گرفت، کیمیاگرف فریاد درکشید که "گردآفرید همین است!" طول مدت فیلمبرداری سیرم بارها از اسب افتاد و برخاست و یک بار هم زخمی شد، اما سرانجام نقشی را آفرید که وارد درخشانترین برگهای تاریخ سینمای تاجیکستان شد. امروزه در تاجیکستان و دیگر کشورهای شوروی پیشین، گردآفرید را در سیمای همان سیرم جوان متجسم میکنند که بیباکانه سوار بر اسب، با کلاهخود و جوشن مردانه با سهراب شمشیر میزد، از اسب افتاد و موی بلندش افشان شد و با نیرنگ از چنگ سهراب رها شد و از فراز بارو او را به ریشخند گرفت.
سیرم عیسایوا ۶۸ سال پیش در شهر دوشنبه زاده شد. در دانشکدۀ تئاتر شهر تاشکند تحصیل کرد و سال ۱۹۶۴ به جمع هنرپیشگان تئاتر کمال خجندی شهر خجند که آن وقت نام پوشکین را داشت، پیوست. در نمایشنامههای بسیاری نقش آفرید و سرشناس شد، اما اوج فعالیت هنریاش همانا بازی در فیلم "رستم و سهراب" بود.
سیرم عیسایوا تا دوران بازنشستگی در عرصۀ تئاتر و سینمای تاجیکستان، ازبکستان و روسیه فعال بود و محبوبیت گستردهای داشت و دارد. فرزانۀ خجندی، از شاعران سرشناس تاجیکستان، در توصیف سیرم عیسایوا میگوید:
"نبرد انسانها در مقابل تقویم همیشه با شکست آنها انجام میپذیرد، زیرا مولای وقت هرگز تسلیم اراده و ادارۀ آدمی نبودهاست. اما وقتی که هنر با تقویم جهاد میکند، بهویژه هنری که مترادف معجزه است، وقت با تمام شهامت کیهانیاش عاجز میماند. در صحنۀ رزم سهراب و گردآفرید (در فیلم باریس کیمیاگرف) تجلی نبوغ سیرم پدیدار است. سیرم جوان چه اذیتهایی کشیدهاست که گردآفرید آفریند. گردآفرید که چون شهسوار اسبی برقجولان برخاستهاست، زنی آرمانیاست که نیاکانمان طول هزارسالهها میستودند؛ زنی که روح ملت را در وجودش پناه دادهاست. من میاندیشم که اگر تندیس گردآفرید در سینما و تئاتر سد بار دیگر آفریده شود، همه سایۀ خیره (مات) گردآفرید ِ سیرم خواهد بود... سیرم تمثال همه را میآفریند، ولی خودش به عبارت فروغ فرخزاد، "کسیست که مثل ِ هیچ کس نیست". او بینمونهترین هنروری است که با سبک نامکرر همهروزه خود را تجدید میکند".
سیرم عیسایوا در سال ۱۹۷۵ در تئاتر کمال خجندی استودیوی هنرپیشگان نوجوان را تأسیس کرد، تا اندوختهها و هنرش را با نسل جوان قسمت کند. اکنون بسیاری از هنرپیشگان این تئاتر از شاگردان همان استودیوی سیرم هستند.
در این روزها سیرم عیسایوا همراه با فرزندان و نوههایش در خانهای کوچک در شهر خجند به سر میبرد. همسرش اسلامجان سلامف از کارگردانان تئاتر است و دخترش سعادت سلاموا، هنرپیشۀ سرشناس تئاتر و سینماست.
در گزارش مصور این صفحه سیرم عیسایوا روزهای فیلمبرداری فیلم "رستم و سهراب" را به یاد میآورد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.