در پوستری که مقابل چشمانم بود، عکسهای نیمهتاریک افرادی را میدیدم که بر صحنۀ نمایش، نقشآفرینی میکردند. نمیشد فهمید موضوع نمایش چیست. فقط احساس نزدیکی به من میگفت: این صحنۀ درهم و آشفته، بیشباهت به اوضاع اجتماعی ما نیست. چون بیشتر تئاترهایی را که تاکنون در افغانستان دیدهام، همه صحنههایی از جنگ، خشونت و نابسامانیهای اجتماعی بودند و بارها من از لابلای این تئاترها، تصویر جامعهام را در مقابل چشمانم دیده و دریافته بودم که این تئاترها با من سخن میگویند و مرا تا ساعتها به تفکری عمیق وا میدارند که چرا اینچنینیم ما؟ خیلی از چیزهایی که نمیتوان از آن عریان سخن گفت در همین جاست که مجالی برای گفتن مییابند و پیامی انسانی را تکثیر میکنند.
با صدای گفتگوی جوانان دانشگاهی که گروه گروه از کنارم میگذرند، به خود میآیم. اما در میان این همه دانشجو حتا نیمنگاه بامعنایی به پوسترها را نمیبینم. چند قدم آنطرفتر دوستم را میبینم که برایم دست تکان میدهد. به سمتش میروم. اولین چیزی که توجهم را جلب میکند، تاریخچۀ تئاتر افغانستان است که به همراه چند پوستر از ششمین جشنوارۀ تئاتر در دستانش دارد. حس عجیبی برای خواندن این کتاب وادارم میکند تا کتابش را برای مطالعه بگیرم.
با خواندن کتاب تازه میفهمیدم که تئاتری که از دیرباز با آب و خاک خطۀ ما در هم تنیده، چه سرنوشت پرفراز و فرودی داشته و چهگونه در تاریخ رقم خوردهاست. تئاتری که این گونه آغاز شده بود:
هنر تئاتر در افغانستان پیشینهای کهن دارد و سرآغاز آن که با نام تئاتر سنتی افغانستان گره خورده، در افغانستان به صورت قصهخوانی و تمثیل داستانهای عشقی مانند لیلی و مجنون، وامق و عذرا و یا روایتهای حماسی، مانند واقعۀ کربلا در روزهای خاصی از سال، در شهرها و بازارها و یا مکانهای تفریحی، توسط مداحان و راویان با پوشش و ژستها و بیانهای خاصی به نمایش گذاشته میشد.
هر یک از این مداحان شاگردانی داشتند که باید سالها در کلاس درس استاد میبودند و نباید طریقت استاد دیگری را در پیش میگرفتند. زمانی که استاد توانایی مداحیگر ی را در شاگردی میدید، آن وقت اذن به کار او میداد و این گونه یک شاگرد، مداح میشد.
بعد از مداحان، سادوها یا درویشان هندی گروه دیگری بودند که فصل تازهای را در تاریخ تئاتر افغانستان گشودند. این گروهها اغلب به نقاط مختلف سفر میکردند و با ایراد سخنرانیهای توأم با جذبه و هیجان و صحنهآفرینیهای شگفت، توجه مردم را به خود جلب میکردند.
تئاتر معاصر
در دوران امانیه، دهه دوم قرن بیستم، گروه دیگری به نام مسخرهبازها (دلقک ها) پا به عرصۀ تئاتر افغانستان گذاشتند که مشخصه این گروهها، استفاده از ماسک و نقاب و اجرای موسیقی زنده با دایرۀ زنگولهدار، دولک، میخ و چکش بود که در لابلای نمایش استفاده میشد. مهمترین هدف این گروهها خندانیدن مردم بود. از گروه "سائین قناد" به عنوان معروفترین گروه مسخرهبازها یاد شدهاست. این گروه نمایشهای متنوعی را در میدانهای شهر و محافل گوناگون اجرا کرده بود. سردستۀ این گروه که سائین نام داشت، فردی بذلهگو، شوخطبع و آوازخوان بود که در دربار امیر عبدالرحمانخان از احترام زیادی برخوردار بود. حرفۀ اصلی سائین قنادی بود و دستۀ او را نیز شاگردان قنادیاش تشکیل میدادند.
بعد از مرگ سائین گروه او از هم پاشید، اما فردی به نام جبار نقاش، مجددأ این گروه را جمعآوری کرد و به فعالیت هنری آنان نظم و انسجام داد. او در دروازۀ لاهوری شهر کابل توسط این افراد، نمایشی جالب به نام "طالع بجنگان" را اجرا کرد و از همین رو او را از بنیادگذاران تئاترابتدایی افغانستان میدانند. او با شور و علاقه قدم در ترویج این هنر گذاشت تا جایی که این هنر به مزاج امان الله خان، پادشاه وقت، خوش افتاد و این گونه بود که تئاتر به دربار راه یافت.
بسیاری از جوانان سرشناس و مقامات بلندپایۀ دولتی وقت به شمول عدهای از وزرا، چون وزیران فواید عامه، معارف و عدلیه در این هنر سهیم شدند و این آغازی شد برای پدید آمدن تئاتر روشنفکران در افغانستان. از آن پس بینندگان تئاتر از مردم عوام به روشنفکران تغییر چهره دادند و دیگر محتوای تئاتر برای این قشر، روایت، اسطوره و افسانه نبود، بلکه موضوعات اجتماعی روز در تئاتر افغانستان تفسیر میشد.
در سال پنجم استرداد استقلال افغانستان، نمایشنامهای روی صحنه رفت که تهیهکنندگان آن، شاگردان مکاتب بودند. علی افندی، هنرمند و آموزگاری بود که در راهیابی این هنر به مدارس نقش ارزندهای ایفا کرد. به گفتۀ استاد عبدالقیوم بیسد، پدر تئاتر افغانستان، "در سال ۱۳۰۲ به دستور امانالله خان سینما بهار پغمان ساخته شد و نمایشنامههای خواب و بیداری و فتح و سقوط اندلس در آن نمایش داده شد. چند سال بعد صلاحالدین سلجوقی، رئیس مستقل مطبوعات، در راستای فعالیتهای فرهنگیاش فکر تئاتر ملی را در سر پروراند و آن را در سال ۱۳۲۲ به منصۀ اجرا گذاشت و در پی تلاشهای او دانشکده یا پوهنزی ننداری افتتاح شد که بعدها به کابل ننداری و کابل تئاتر تغییر نام داد."
با این که فعالیتهای تئاتری کماکان در سراسر کشور جریان داشت، اما سال ۱۳۲۷ اوج تاریخ تئاتر افغانستان بود، زیرا به میان آوردن تئاتر حرفهای که دربردارندۀ مسائل فنی (نورپردازی، فضاسازی، دکور، گریم، لباس و غیره) بود، توسط آقای علی رونق که خود از تحصیلکردگان تئاتر در کشور فرانسه بود، تغییرات زیادی در تئاتر به وجود آورد. این سالها مقارن با اوج فعالیتهای تئاتری در کشور بود و به گستردگی دامنۀ آن روز به روز افزوده میشد. تا جایی که تئاتر کودک با نمایش کلاهسرخک و توپک خمیری آغاز به کار کرد.
تئاتر جنگ
با آمدن مجاهدان در صحنۀ سیاسی افغانستان، ضربان قلب تئاتر افغانستان به کندی گرایید. زیرا از یک سو فضای دود و باروت و از سوی دیگر ویرانی ساختمانهایی چون کابل ننداری (۱۳۷۱)، تلنگری بود برای خاموشی هنر تئاتر. و زمانی که طالبان پا به حیات سیاسی افغانستان گذاردند، آخرین نفسهای نیمجان تئاتر نیز از کار افتاد. عظیم حسینزاده، رئیس دانشکدۀ تئاتر دانشگاه کابل میگوید: "تنها چیزی که از هنر تئاتر در دورۀ طالبان باقی ماند، اجرای تعداد معدودی از پارههای تمثیلی در حوزۀ دانشجویی و آن هم فقط در تئاتر دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه کابل بود."
تئاتر بعد از جنگ
با فروکشی آتش جنگ در افغانستان برای بار دیگر نهادهای تئاتری، مانند دانشکدۀ تئاتر دانشگاه کابل و کابل تئاتر، با خاطرات تلخ تباهی تئاتر افغانستان، اما با امید به فردایی روشن بر ویرانههای بهجامانده از تماشاخانهها، نمایشهایی را به اجرا گذاشتند و دیری نپایید که مرکز فرهنگی سفارت فرانسه با گشایش تئاتر آفتاب و آشناسازی شماری از تئاتردوستان با اصول و فنون مدرن تئاتری و اجرای نمایشهای این گروه در افغانستان و فرانسه، کمک شایانی به این هنر آسیبدیده کرد. نهادهای دیگری، چون شورای فرهنگی انگلستان، سفارت آمریکا و مرکز فرهنگی آلمان نیز در راستای برگزاری جشنوراههای تئاتر در کابل و همیاری با نهادهای تئاتری افغانستان، نقش ارزندهای را بر عهده داشتند. اما علیرغم این تلاشها، آنچه در تئاتر هشت سال اخیر به خوبی هویداست، چالشهای جدی و عمیقی است که تئاتر امروزی شدیداً با آن گرفتار است.
در گزارش مصور این صفحه گیلدا شاهوردی، مسئول برگزاری جشنوارههای تئاتر کابل و مسئول بخش فرهنگی سفارت فرانسه در افغانستان، نگاهی دارد به وضعیت کنونی تئاتر در افغانستان بر پایۀ تجربیات خودش.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
از خواندن و دیدن این گزارش لذت بردم.