زرینۀ خوشوقت
در تاجیکستان هم به مانند ایران منطقهای هست با نام "رشت" و گلرخسار صفی (صفی یوا)، در سال ۱۹۴۷ در آن جا زاده شد. اندک بودند دخترانی که ازآن منطقه کوهستانی به بیرون پا گذارند. اما این دختر جسور رشت آرزو ها و آرمان های بسیار در سر داشت. او می خواست شاعر و نویسنده شود و از همین رو نخستین سروده اش را در نوجوانی در یک روزنامۀ منطقۀ رشت منتشرکرد.
در دهۀ ۱۹۶۰ میلادی برای رفتن به دانشگاه به دوشنبه آمد و پیش از آن که در سال ۱۹۶۸ درسش را به پایان برد، با چاپ اشعارش در مطبوعات، نامش سر زبانها افتاده بود. او سپس به روزنامه نگاری پرداخت.
نخستین دفترچۀ اشعار گلرخسار سال ۱۹۷۳ با نام "خانۀ پدر" به دست هوادارن شعر رسید. از آن زمان تا کنون دهها مجموعۀ دیگر از این شاعر به زبانهای گوناگون منتشر شده، با نامهای شبدرو، افسانۀ کوه، دنیای دل، نوروز، آتش سغد، روزنامۀ بهروز، بهشت خوابها و غیره.
شهرت ادبی و اجتماعی گل رخسار، چنان که رسم زمانه در شوروی بود، او را به میدان سیاست هم برد و در پایان دهه ۱۹۸۰ نمایندۀ پارلمان شوروی شد. اما او سیاستمداری کاملا مطیع نبود. گرچه با سیاستمداران سرشناس نشست و برخاست داشت، از گفتن آن چه که در سر داشت ، چه با طنز و چه با نیشخند ابا نورزید بود. هنر او بداهه سرایی و حاضرجوابی است که حضور گرمش می تواند از تندی کلامش بکاهد.
در دوران جنگهای خانگی تاجیکستان، شعر های انتقاد آمیز سرود و مدتی در کشور قرقیزستان ساکن شد و مهمان مقامات آن کشور بود. او سرانجام به تاجیکستان بازگشت اما دیگر سیاست را رها کرده بود.
دشوار است بتوان شعر امروز تاجیک را با معیارهای شعر فارسی سنجید. تغییر خط و دورماندن از کانون های فرهنگی فارسی برای چندین دهه به شعر فارسی در آسیای میانه زیان رساند. با این حال گلرخساردر نسل خود شناخته ترین شاعر زن بود که گرچه گاه شعر نو سروده، اما بیشتر زبان وحال وهوای شعرش کلاسیک است.
رمان دوم او با نام "زن و جنگ"، همان گونه که از نام آن برمیآید، روایت سختیهایی است که زنان در دوران جنگ داخلی تاجیکستان کشیدند.
و اخیراً سومین داستان بلند خود را با نام "سکرات" منتشر کردهاست. داستانی که به گفتۀ نویسندۀ آن، هجده سال طول کشید تا به شکل کنونی اش به نشر درآید. بارها چرکنویسهای آن به کام آتش رفت، تا روایتی تازهتر از مقولۀ شاهان و گدایان را بیافریند و رمه را مسبب و مقصر ستمکاریهای چوپان بداند.
گلرخسار میگوید عامه مردم خود را اختیاراً به برۀ قربانی تبدیل کرده اند، برهای که پیوسته در دم تیغ تیز عشق قرار دارد. مردم معمولا دوست دارند از آفریدۀ خود بترسند، زیرا زندگی بدون بیم و هراس برایشان معنا ندارد.
نکتۀ جالب این جاست که بر خلاف ستایش منتقدان، خود گلرخسار از کتاب جدیدش دل خوشی ندارد، چون موضوع ستم شاهان و خفت گدایان برایش آزاردهنده است. اما برخی از پژوهشگران ادبیات در تاجیکستان رمان سکرات را پدیدهای ویژه در ادبیات معاصر فارسی تاجیکستان میدانند و میگویند که گلرخسار در این اثر خود به واقعیتهای یک جامعۀ بستۀ استبدادی نگاه طنزآلودی کردهاست. نخستین جملۀ رمان ("رمه چوپان را انتخاب نمیکند") بیانگر محتوای کل کتاب است.
اما نوشتن داستانهای منثور باعث نشدهاست که گلرخسار شعر را کنار بگذارد. همزمان با انتشار رمان سکرات مجموعهای از اشعار تازۀ او نیز زیر عنوان "جاودانه" منتشر شد که مورد استقبال شعردوستان قرار گرفت.
هیچ یک از کتابهای منثور گلرخسار به خط پارسی منتشر نشده و او اکنون میخواهد رمان سکراتش را به "خط نیاکان" منتشر کند، تا آن برای دیگر فارسی زبانان هم قابل خواندن باشد. اما بسیاری از اشعار گلرخسار، از جمله دیوان او، در ایران و تاجیکستان به خط پارسی هم منتشر شدهاست.
اشعار گلرخسار در میان روسیزبانان هم هوادارانی دارد. پاره ای از اشعار او به زبان روسی ترجمه شده و از این گذشته، خود او هم گاه به زبان روسی شعر میسراید و آفریدههای شاعران و نویسندگان روسیه را به پارسی برگردان میکند.
گلرخسار از ادیبان پرکار تاجیک است که میخواهد به زودی کلیات آثارش را در بیست جلد منتشر کند.
زمانی که افغانستان در اشغال شوروی بود، استاد خلیل الله خلیلی شعری سروده بود با این مطلع که:
گویید به نوروز که امسال نیاید.
گلرخسار به استادخلیلی پاسخی شعری گفت که پاره ای از آن را در این جا می آوریم:
گویید به نوروز که نو نیست غم ما
از حسرت خونین کفنان چشم نم ما
از وحشت عاق پدران پشت خم ما
گویید به نوروز که هر سال بیاید
هر سال بیاید در غمخانه گشاید
از آینهام زنگ جراحت بزداید
بلبل الم ملت بیچاره سراید
گویید به نوروز که هر روز بیاید!
تا میهن ما پایگه میر شکار است
در گلشن ما کشتن گل غنچه بهار است
هر پشته مزار است، مزار دل زار است
گویید به نوروز، الم سوز بیاید...
دلخواه و دل آگاه و فرآموز بیاید
با خنده گریان جگر سوز بیاید
بر گلشن سرما زده پیروز بیاید
گویید به نوروز که نوروز بیاید
عاشق نکند یاد گل افشان چمن، وای
شاعر نرسد بر در امداد سخن، وای
"خون میدمد از خاک شهیدان وطن، وای"
ای وای چمن، وای سخن، وای وطن، وای.
در گزارش مصور این صفحه گلرخسار از گذشته و امروز خود میگوید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
با سپاس فراوان.
در پناه حق باشيد انشالله.
Golrukhsor ba rosti yake az afrode est, ki boisti har yak tojiki iftikhori milli doshta, bo u bifakhrad
thanks to Zarinah for such a nice introduction !