حکیم میر
هرگاه که در شمال هاید پارک و در خیابان "اجور رودEdgware Road" لندن قدم می زنم، به یاد شب های چراغان و مغازه های پرزرق و برق و کافه های دود آلود قاهره می افتم که تا سحرگاهان دروازه های خود را به روی مشتریان وقت کُش و شب زنده داران قلیان کـَش، باز می گذاشتند. قدم زدن در این خیابان احساسات کهنه ای را درمن ِ عرب زده بیدار می کند که دیری است خفته بود.
اگر برای نخستین بار به این محلۀ عرب نشین گذار کنی، یقیناً شگفت زده خواهی شد. در اینجا غیر عرب را به ندرت می بینی. به هر سوی که بنگری، تابلوی نوشته شده به خط درشت عربی و نام های عربی را بر سر مغازه ها و در کنار آنها خواهی دید، و بر هر فروشگاهی که قدم بگذاری، دو یا چند نفر را در حال صحبت به زبان عربی خواهی یافت. در خیابان اجور رود لندن با زن های سیاه پوشی روبرو می شوی که حتا چشمان خود را نیز در پشت روپوش پنهان کرده اند؛ انگار در حال قدم زدن در یکی از خیابان های شهر جدۀ عربستان سعودی باشی.
رستوران هایی که درهر دو سوی خیابان صف کشیده و در پس کوچه های آن نیز جای گرفته اند، تقریباً همه شان، غذاهای عربی، بخصوص لبنانی، مراکشی، مصری و عراقی سرو می کنند. مغازه ها و حتا داروخانه ها در اینجا تولیدات کشورهای عربی را می فروشند. اگر علاقمند سوغات یا عطرهای عربی باشی، از اینجا دست خالی نخواهی رفت، و اگر شب هنگام، دروازۀ کافه ها، رستوران ها ومغازه های لندن به رویت بسته شد، اینجا تا پس از نیمه شب، باز خواهد بود.
براساس گفتۀ عرب هایی که به اینجا می آیند و صاحبان برخی از رستوران ها، اجور رود از اواخر دهۀ ۱۹۸۰ بدین سو، کم کم به محل جنب و جوش عرب ها تبدیل شد. خیابان اجور رود در مرکز شهر لندن موقعیت دارد و با خیابان های مشهور و تجاری آکسفورد استریت و خیابان رجنت متصل است. از اینجا به راحتی می توانی به میدان مشهور پیکادیلی بروی. از طرف شرق اجور رود که راه بیافتی، در پایان خیابان، پارک مشهور "هاید پارک" پیشارویت قرار دارد که در آنجا نیز عرب ها را خواهی دید.
شیرینی های چرب وسوغات های رایگان
چند روز پیش فرصتی یافتم، تا بار دیگر با این خیابان تجدید عهد کنم. در سر خیابان با چند مبلغ زن و مرد مسیحی که ظاهراً غربی بودند، برخوردم. انجیل و تعالیم حضرت عیسی را که به زبان عربی ترجمه شده بود، در دست داشتند و با لهجۀ شکستۀ عربی صدا می زدند: "هدایا مجانیة"، یعنی هدیه های رایگان، تا عابران عرب از آنها بگیرند. غافل از اینکه عرب هایی که به اینجا می آیند، از آن تنگدستان و شاید هم آن قدر اهل مدارا نیستند که به سوغات های رایگان، آن هم مذهبی، چشم بدوزند.
از آنها که گذشتم، به مغازه ای سرزدم که گونه های مختلفی از شیرینی های عربی در ویترین های شیشه ای آن با نظم چیده شده بود. صاحب مغازه یک عراقی بود، و دو زن باحجاب زیر دستش کار می کردند. در نگاه اول گمان بردم که شیرینی های این محل شاید از کشورهای عربی وارد شده باشد. اما فروشنده گفت، تولید شیرینی عربی حالا در لندن کار ساده است و تنها برخی مواد آن از کشورهای عربی وارد می شود.
شیرینی های خوشمزه و اشتها آوری می فروختند، اما بسیار روغنی و پرچرب بود. یکی از فروشنده های زن در پاسخ به این پرسش من که بیشترمشتریان شان اهل کدام ملت ها هستند، گفت که مشتریان آنها تنها عرب نیستند، افرادی از دیگر ملت ها، از جمله انگلیسی ها، نیز به شیرینی های عربی علاقه دارند. اما اگر از چشمدید خود بگویم، در چند ساعتی که در خیابان اجور رود قدم زدم و با شماری از جوانان عرب صحبت کردم، از دو یا سه انگلیسی بیشتر ندیدم.
سنت ها و ارزش های عربی و همگرایی با جامعۀ بریتانیا
از این مغازه که بیرون شدم، در فاصلۀ چند قدم، چندین کتابفروشی توجهم را جلب کرد. صاحب یکی از آنها یک مرد میانسال به نام فرید بود. پیش از آنکه خود را معرفی کند، از سیمایش هویدا بود که اهل مصر است. فرید، علاوه بر کتاب، مجله های سیاسی، فرهنگی و هنری و روزنامه های مختلف عربی نیز می فروشد. تقریبا همۀ اینها را از کشورهای عربی، بخصوص مصر و لبنان وارد می کند. او، برغم اینکه سال ها است با خانواده اش در لندن زندگی می کند، هویت عربی و مصری خود را از دست نداده و به آن می بالد. همزمان، این مانع آن نشده که با جامعه بریتانیا در بیامیزد و مدغم شود؛ فرید می گوید، با بریتانیائی ها سر و کار دارد و در محافل اجتماعی آنها شرکت و در مورد مسائل مختلف با آنها به تبادل نظر می پردازد. ولی به دلایل مذهبی، به محافل شراب نوشی یا رقص که بسیارغربی باشد، نمی رود.
با بیشترعرب هایی که صحبت کردم، دیدگاه شان در مورد ادغام شدن در جامعۀ بریتانیا نزدیک به دیدگاه فرید بود. و این در واقع بازتاب دهندۀ آن است که دین همچنان یک بخش ناگسستنی از هویت بخش اعظم عرب های بریتانیا است که با آداب و رسوم آنها در هم آمیخته است. در میان اقلیت های مهاجر در بریتانیا، به ندرت می توان اقلیت دیگری را یافت که مانند عرب ها پایبند به سنت ها و ارزش های خود باشند. یک گذار کوتاه در خیابان اجور رود و صحبت با مغازه داران و عابران عرب آن، شاید این واقعیت را روشن تر کند.
شمار دیگری را هم دیدم که در کنار مذهب، مانع دیگر ادغام شدن در جامعۀ بریتانیا را، نژادی می دانستند. مصطفی، دانشجوی دکترا در مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقائی دانشگاه لندن که در روزهای پایان هفته با نامزد خود به اینجا می آید، می گوید، او در آغاز که وارد دانشگاه شد، فکر می کرد میان وی و همکلاسی هایش فرقی وجود ندارد و آنها او را یکی از میان خود می پندارند. اما با گذشت زمان و شناخت بیشتر از مردم انگلیس نظرش تغییر کرد. مصطفی معتقد است که برخلاف برخی دیگر کشورهای غربی که نژاد پرستی در آنها آشکار است، در بریتانیا نوعی از نژاد پرستی پنهان وجود دارد.
در این میان اما، حساب عده ای از عرب های بریتانیا، بخصوص لبنانی ها که در میان عرب ها، بیشتر از دیگران به لیبرال بودن شهرت دارند، شاید جدا باشد. جوانا، یک دختر جوان لبنانی است که در نحوۀ رفتار و کردار و طرز پوشش، باغربی ها تفاوت زیادی ندارد. او اهمیت زیادی به نقش مذهب یا سنت های اجتماعی عربی در زندگی اش قائل نیست. جوانا مشروب می نوشد و با پسران غربی به دیسکوتک می رود و دیدگاه های غربی دارد.
جزم اندیشان در شهر کثرت گرا
شامگاه که اجور رود را ترک می کردم، با چند جوان از پیروان گروه افراطی "حزب التحریر" برخوردم. میزی را در کنار خیابان قرارداده و کتاب های مذهبی عربی را روی آن چیده بودند. در جلو میز پرچم سیاهی را آویخته بودند که بر آن کلمۀ شهادت نوشته شده بود. آنها به هر عرب یا غیرعربی که به کتاب هاشان نگاه می کرد، وارد صحبت می شدند. همه ریش داشتند، درست مانند جوان های اسلامگرایی که در مصر می دیدم، اما اینها را تندروتر یافتم.
کتابی را به من هدیه داده و مرا دعوت کردند که به گروه آنها بپیوندم و در پیاده کردن نظام "خلافت اسلامی" در جهان همکاری کنم. در جریان گفتگو، من از چند دانشمند معتبر مذهبی که با ایجاد چنین نظامی در جهان معاصر مخالفند، سخن نقل کردم. "تحریری ها" نه تنها آرای این دانشمندان را مردود دانستند، بلکه خود آنها را نیز بد گفتند. هیچ نظام حاکم در جهان را، که بریتانیا نیز از آن میان است، نمی پذیرفتند.
خالد، یک مرد سالمند سعودی که در کنارم ایستاده بود و به گفتگوی ما گوش می داد، به آنها گفت: "من در عجبم؛ شما دولت بریتانیا را محکوم می کنید و آن را یک نظام شریر و فاسد می پندارید. در حالی که همین نظام، به شما پناهندگی داده و اجازه می دهد که در این کشور فکر و اندیشۀ خود را تبلیغ کنید. تنگ نظری شما و بردباری بریتانیایی ها را که می بینم، واقعاً حیرت زده می شوم!"
در گزارش تصویری این صفحه شما به دیدن از خیابان اِجوِر و مغازه های آن دعوت می کنیم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
__________
جديدآنلاين: ممنون از اظهار نظر. مؤلف اين مطلب از فارسی زبانان افغانستان است و همان گونه که "گرد و برت" برای شما ناماًنوس به گوش می رسد، به همان ميزان برای ايشان اين ترکيب آشناتر و در جامعۀ ايشان رايج تر از ترکيب "دور و برت" است. هر دو هم فارسی است و کاربردشان ايرادی ندارد. موارد ديگر را هم بفرماييد، تا اگر بايسته بود، اصلاح شود. سپاس.