موی بلند زنان پیش ایرانیان باستان پسندیده بودهاست. شاید بارزترین نمونۀ آن داستان زال و رودابه باشد که زیباترین لحظۀ عاشقانهاش به کمند گیسوان رودابه برمیگردد:
کمندی گشاد او ز سرو بلند
که از مشک از آن سان نپیچد کمند
خم اندر خم و مار بر مار بر
بر آن غبغبش نار بر نار بر
بدو گفت بریاز و برکش میان
بر شیر بگشای و چنگ کَیان
بگیر این سیه گیسو از یکسوام
ز بهر تو باید همی گیسوام
نگه کرد زال اندر آن ماه روی
شِگِفتی بماند اندر آن روی و موی...
البته، زال با آن بازو و یال، خیال نداشت که به آن گیسوان بلند به منظوری جز عشق و مهر دست بیازد. کمندی بر افکند و بر فراز بارو رفت تا به رخ و گیسوی رودابه بوسه زند.
علاقه به موی بلند بانوان در ادبیات شوروی تاجیکستان هم مبرهن بود. روایتی هست که باقی رحیمزاده، از شاعران بنام دوران شوروی، روزی یکی از دخترانش را در مقابل آیینه در حال کوتاه کردن مویش میبیند و بداهتأ میسراید:
التجا دارم که مویت را مَبُر کاکلان مشکبویت را مبر...
این شعر را جورهبیک مراد، آوازخوان مشهور آن دوران، تبدیل به ترانهای ماندگار کرد که امروز هم در گوشه و کنار تاجیکستان شنیده میشود.
و این تنها نمودار علاقه به موی بلند بانوان در تاجیکستان نیست. همهساله در این کشور مسابقههای موی بلند برگزار میشود که در آنها نه تنها طول موی، بلکه نحوۀ آرایش آن هم ارزیابی میشود. چون موی بلند از صاحبش در کنار حوصله، هنر و توانایی آرا دادن را نیز میخواهد.
اخیرأ در تاجیکستان جشنوارۀ سراسری "چکامۀ گیسو" برگزار شد که هدف عمدهاش نمایش موی بلند آراسته بود. در این مراسم، دختران و زنان از مناطق مختلف، آرایش موی بلند را به نمایش گذاشتند. آرایش عمدۀ موی بلند میان زنان تاجیک موسوم به "میدهبافی" است، به معنای "ریزبافی". ("ميده" mayda واژۀ پارسی است و در فرهنگهای لغات وجود دارد، اما امروزه بيشتر در آسيای ميانه رايج است). مادران یا مشاطهها میکوشند موی دختران را به چهل باریکه بخش کنند و هر کدام را جداگانه ببافند. "چهل کاکل" در ادبیات فولکلوریک تاجیکستان یکی از توصیفهای دختر زیباست.
در جشنوارۀ "چکامۀ گیسو" هم بخشهایی از مسابقه به همان عدد مرموز چهل اشاره میکرد، به مانند "عروس خوشقد چلکاکل من" و "صنم چلکاکله"، در کنار بخشهایی چون "طراوت موی" و "عالم شبرنگ". دختران در کنار نمایش و آرایش موی، هنرنمایی هم میکردند؛ آواز میخواندند و میرقصیدند و صحنههایی از مراسم عروسی را به نمایش میگذاشتند.
گزارش تصویری این صفحه صحنههایی را از جشنوارۀ اخیر "چکامۀ گیسو" در شهر دوشنبه نشان میدهد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
____________________
معنی «میده» در زبان پارسی فرارود «خرد و ریزه» است و به مویی که ریزبافی شده باشد، میده بافی گویند و به پاورچین راه رفتن «میده میده رفتن» گویند. در آهنگ سروناز یوسفی هم (آخ چه میده! میده میده میده) کنایه از قدم های کوچک دلدار است.
میده اصالتاً پارسی است و در فرهنگنامه ها غالباً به معنی آرد بیش از ساییده و ریز آمده است.
واژه میده را در سه فرهنگ دهخدا ؛ معين و عميد نيافتم (به معنی گفته شده)
خواهشمندم مرجع خود را بازگوييد.
______________
جدیدآنلاین: واژۀ "میده" که در میان پارسیگویان آسیای میانه به معنای ریز و خرد رایج است، در لغتنامۀ برخط دهخدا توضیح زیر را دارد:
میده . [ م َ دَ / م ِ دِ] (اِ) آرد گندم دوباره بیخته را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آرد پارچه بیز. (غیاث ) آرد گندم که به مبالغه بیخته باشند. (آنندراج ). نرم ساییده : از آرد میده و روغن و انگبین کلیچه پخته و از بهر خریدار بر ممر بازار نهاده . (سندبادنامه ص 206).
- میده کردن ؛ آرد را دوباره بیختن و نرم ساییدن .
آن پریشانی شب های دراز و غم دل / همه در سایۀ گیسوی نگار آخر شد
در ضمن، در لغتنامۀ دهخدا برای واژۀ «میده» تعاریف دیگری نیز داده شده اند، مانند: "آرد گندم دوباره بیخته را گویند". برای مثال، فرخی سیستانی می فرماید:
هرکه غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود
هرکه تازه میده بیند چون خورد نان جوین.
ب.ف.