Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شکوری، جان تاجیکان
باقر معین

یکی از بزرگان و پیشگامان ادب و فرهنگ فارسی در زمانۀ ما، محمدجان شکوری است. او که به زودی ۸۶ ساله می‌شود، می‌گوید دیگر حافظه‌اش یاری نمی‌دهد و می‌خواهد نوشتن را کنار بگذارد. او بیش از چهل کتاب و ۵۰۰ مقالۀ پژوهشی نوشته و از سرآمدان زمانۀ ما در تدوین و نوشتن فرهنگ به زبان فارسی است.

شکوری در بخارا زاده شده و همانند بسیاری دیگر از بخارائیان و فارسی‌زبانان آسیای میانه، بخارا برای او شهری آرمانی است. او سه بخارا در ذهن دارد: یکی بخارای باستانی دیروز که زمانی خاستگاه فکر و هنر بود و بر سرزمین‌های دیگر روشنایی و فرهنگ می‌تابانید؛ یکی بخارای امروز، که پیکره‌ای است با معماری‌های زیبا برای گردشگران؛ و یکی بخارایی که باید در دوشنبه پدید آید. این استاد همچمنان آرزومند است که شهر دوشنبه چنان در زمینۀ زبان و ادب به پیش رود که مانند بخارا در دوران سامانیان پایگاه هنر و فرهنگ و اندیشه شود.

سامانیان که بخارای خاطرات شکوری را ساخته‌اند، می‌خواستند شاهنشاهی ساسانیان را از نو زنده کنند. از همین رو در این اندیشه بودند که بخارا را به تیسفونی بدل کنند که پایتخت ساسانیان بود. زیرا از نگاه آنها بغداد پایتخت خلیفه شده بود و مرکز امپراتوری نوبنیاد اسلامی به رهبری اعراب که می‌خواست بر آنها سروری کند. گرچه در آن بغداد ایرانیان از روی کاردانی و دوراندیشی، برای خود جایی باز کرده بودند و تا پایۀ وزارت هم رسیده بودند، اما نمی‌خواستند در فرهنگ و زبان اعراب گداخته شوند. از همین رو سامانیان به پیشگامی اسماعیل - امیر روشن‌ضمیر- کوشیدند تا بخارا را پایگاه زبان، هنر و فرهنگ و تمدن ایرانی سازند.

از این راه رفته رفته با بغداد به رقابت فرهنگی برخاستند و در این راه پیروزی‌های بسیار به دست آوردند. زنده کردن زبان فارسی و برجستگی دست‌آوردهای ایرانی در درون فرهنگ اسلامی، یکی از آنهاست. در یک بیت منسوب به رودکی آمده‌است: امروز به هر حالی، بغداد بخاراست / کجا میر خراسان است، پیروزی آنجاست.

با این که بخارا در سده‌های گذشته پستی و بلندی‌های بسیار دید و تلخی و شیرینی‌های بسیار چشید، اما در آغاز سدۀ بیستم میلادی هنوز هم پایتخت بود و به خاطرۀ فرهنگی سامانیان می‌بالید. با سرنگونی امارت بخارا و ایجاد چند جمهوری از دل آن، بر پایۀ تبار و زبان، سرانجام جمهوری‌های کنونی آسیای میانه پدید آمدند.

بخارا دیگر پایتخت نبود و در این چیدمان سیاسی نو، شهری شد از شهرهای جمهوری ازبکستان که امروز از نگاه فرهنگی دیگر جایگاه چندانی ندارد.

یکی از جمهوری‌هایی که از دل امارت بخارا برآمد، تاجیکستان نام گرفت تا وطن فارسی‌زبانان ایرانی‌تبار آسیای میانه باشد. پایتختی هم که برای این جمهوری برگزیده شد، دوشنبه‌ بازاری بود در کنار شهر"حصار". و چنین بود که دوشنبه، پایتخت تاجیکان شد.

اما این شهر نوبنیاد نه زمین حاصل‌خیز بخارا را داشت و نه جایگاه راهبردی آن را. ولی کسانی که از بخارا و سمرقند و خجند و دیگر شهرها به دوشنبه کوچیده بودند، خاطرۀ بخارای رودکی را در دل و ضمیر خود نگاهبانی کرده و به دوشنبه آورده بودند و می‌خواستند روح فرهنگ بخارا را در پیکر دوشنبه بدمند و آن راگسترش دهند.

شکوری همانند شاعران و نویسندگان و دانشوران جوان تاجیک، برای سربلندی دگربارۀ تاجیکان جنبشی را ادامه دادند که کسانی چون صدرالدین عینی آغاز کرده بودند. هدف از این جنبش نگهبانی از هویت تاجیکان یا ایرانی‌تباران و فارسی‌زبانان آسیای میانه بود که با دگرگونی‌ها، به گفتۀ خودشان، جزیره‌ای شده بودند در دریای ترک‌زبانان.

از همین رو آنها می‌خواستند با زنده کردن خاطرات و تأکید بر نقش تاجیکان به عنوان پدیدآورندگان و پیشگامان زبان فارسی دری، زبان شیوا و امروزینی را جایگزین زبانی کنند که از سوی حکومت شوراها تبلیغ می‌شد. زیرا حکومت شوراها می‌کوشید زبان کوچه و بازار را همراه با وام‌واژه‌های روسی به زبان فرهنگی تاجیکان بدل کند. از نگاه شکوری و همکارانش این کار حکومت شوراها هم پیوند تاجیکان با گذشته‌شان را می‌برید و هم فرهیختگان را برای نوشتن به زبان فصیح فارسی تاجیکی با دشواری‌های بسیار روبرو می‌کرد.

با این حال، تاجیکان از راه زبان و فرهنگ روسی حتا زودتر و ژرف‌تر از ایرانیان، با هنرهایی چون تئاتر، داستان‌نویسی، باله، اپرا، موسیقی و رقص و نیز فرهنگ و فلسفه غرب، آشنا شدند و در نتیجه، برای فرهیختگان تاجیک این فرصت پیش آمد تا با ادبیات روس آشنا شوند و با شیوایی به زبان روسی سخن بگویند و با جهان بزرگ روس‌زبان در تماس شوند. و شکوری خود از همین راه با تاریخ و فلسفه و نقد ادبی و تاریخ غرب آشنا شد.

در سال ۱۹۹۱ که برای نخستین بار به دوشنبه رفتم با کسانی چون جلال اکرامی، ساتم الغ‌زاده، کمال عینی، محمد عاصمی و لایق شیرعلی و کمی بعد تر با شکوری آشنا شدم. آنها برای من مظهر آن بخارایی بودند که من همیشه در دل داشتم. این وارثان فرهنگ از کار ننشسته بودند. داستان نوشته بودند، شعر گفته بودند و با ادبیات و موسیقی و هنر ایران و افغانستان آشنا بودند. در این جا بود که دریافتم که ما چه اندازه از فارسی‌زبانان دیگر بی‌اطلاعیم.

شکوری و کسانی چون او نه تنها بر فرهنگ و ادب فارسی احاطه داشتند، بلکه می‌خواستند پیوند تاجیکان با دیگر فارسی‌زبانان محکم‌تر شود و برای این کار هم خواهان احیای خط فارسی و هم بالا بردن دانش هم‌میهنان خود از زبان فصیح امروز بودند، زیرا احیای فرهنگ و معنویت تاجیکان را بدون شکوفایی زبان فارسی تاجیکی ناممکن می‌دانستند و می‌دانند.

شکوری به گونه‌ای سازمان‌یافته و نظام‌مند در زمینۀ زبان و ادب کار کرد. او در زمينۀ تاریخ ادبیات و نقد ادبی و فرهنگ‌نویسی کارهای برجسته‌ای تألیف کرد. همکاری او مایۀ تدوین بهترین فرهنگی شد که تا کنون به فارسی تألیف شده‌است و به گفتۀ صاحب‌نظران، فرهنگ دو جلدی فارسی تاجیکی که باهمکاری شکوری در سال ۱۹۶۹ تالیف شده، از نگاه شیوه فرهنگ‌نویسی از فرهنگ معین و لغتنامۀ دهخدا روشمندتر است. شکوری نیز نخستین کسی بود از تاجیکان که عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ایران شد و سال ۲۰۰۵ عنوان افتخاری و جایزۀ "چهرۀ ماندگار" ایران را دریافت کرد.

شکوری پس از فروپاشی شوروی بیشتر به پژوهش‌های تاریخی پرداخت و در مجموعه مقالات "خراسان است اینجا"، که در سال ۱۹۹۶ نشر یافت، جایگاه تاریخی تاجیکان و پیوند آنان با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را طرح و از آن به شدت پشتیبانی کرد که در میان روشنفکران تاجیک بحث‌هایی را دامن زد.

اندیشه‌ها و آثار محمدجان شکوری که سرشار از دانش و آگاهی‌ها و بینش تاریخی است، برای شکل دادن به هویت تاجیکان در جهان نو نقش مؤثری داشته‌است.

در گزارش تصویری این صفحه زرینه خوشوقت در دوشنبه ما را به دیدار استاد محمدجان شکوری می‌برد.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- فاطمه، 2011/01/18
فوق العاده بود
خوشا به حال کسانی که در محضر ایشان یاد گرفتند
- بهرام ایران، 2011/01/09
ای با من و پنهان ز من از دل سلامت می کنم
تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم

درود بر محمد جان که جان همه ماست
همیشه در این حسرتم که اگز بتوانم به دوشنبه بروم و در خدمت این استادان ادب پارسی باشم که مسیحا نفسی دارند، نفسی کز نسیمش همه آفاق معطر می شود... و من اکنون از این دور به جان می شنوم ... دوست دارم بروم دوشنبه، سمرقند، بخارا و همانجا زندگی کنم و همان خاک بمیرم ..

و درود بر جدید آنلاین و همه همیارانش
پیروز و سربلند باشید
- قاضی زاده، 2010/12/24
همان طوری که آقای باقر معین گفته اند متاسفانه فارسی زبانان سه کشور- ایران وافغانستان و تاجیکستان- از حال یکدیگر اطلاع چندانی ندارند اگرچه در این اواخر تحولات مثبتی هم در زمینه دادوستدهای فرهنگی میان این سه کشور رونما گردیده است. محمد کاظم کاظمی شاعر و پژوهشکر افغانستانی در مورد بی اطلاعی این سه کشور فارسی زبان از حال یکدیگر تعبیر "همزبانی و بیزبانی" را به کار برده بود که به گمان من خیلی مناسب است.
یکی از عواملی که باعث شده همگرایی میان کشورهای فارسی زبان به کندی صورت گیرد این است که ایران که ظرفیت های بیشتری برای گسترش و تقویت زبان و فرهنگ فارسی دارد به جای این که به مسایل زبان و فرهنگ بپردازد در پی گسترش دادن مذهب شیعی در افغانستان و تاجیکستان از طریق پخش و نشر وسیع کتاب های مذهبی است. مسلما این کار به جز این که تنش ها و بی اعتمادی ها را در میان مردمان این سه کشور پدید بیاورد سود دیگری نخواهد داشت.
سایت جدید آنلاین یکی از سایت هایی است که می تواند در جهت نزدیک تر ساختن کشورهای سه گانه فارسی زبان کارهای ارزشمندی انجام دهد- که تا کنون چنین کرده است.
- ب.ف.، 2010/12/24
جناب آقای شکوری گرانقدر، چندین بار به فرمایشهای جنابعالی گوش فرا دادم، و از زیبائی کلامتان محظوظ گشتم. در جائی می فرمائید: "من در هفت سالگی از پدر و مادر تماماً ماندم". برای منِ تولد یافته در کشور امروزی ایران، این زبان بغایت زیبا زبانِ تاریخ بیهقی است ("چنان خواندم در اخبار سامانيان كه نصر بن احمد سامانی هشت ساله بود كه از پدر بماند كه احمد را بكشتند و ديگر روز آن كودک را بر تخت ملک نشاندند به جای پدر. آن شيربچه ملک زاده ای سخت نيكو برآمد و برهمه آداب ملوک سوار شد و بی همتا آمد ...") در جای دیگر می فرمائید: "و کسی نبود که از احوال من اندر خبر گیرد" ("گفت: ای خواهر اگر شفقتی خواهی کرد زودتر مرا بگشای و دستوری ده تا تو را بدل خویش ببندم و دوست خویش را عذری خواهم و در حال باز آیم، موقع منت اندر آن هر چه مشکورتر باشد." - کلیله و دمنۀ بهرامشاهی، به ترجمۀ نصراله منشی). مرحوم دهخدا در بخش «اندر» لغتنامه چنین شرح می دهد: "مطلقاً در دورۀ سامانی بجای «در» کلمۀ «اندر» که در پهلوی هم بدین طریق متداول بوده است بکار میرود". چنین به نظر می رسد که آشنائی فارسی زبانان به گویش تاجیکیِ زبان فارسی به ناچار به وسعت دیدگاه ایشان به ادبیات فارسی قدیم می انجامد.

با درود قلبی،

ب.ف.
- صمیم، 2010/12/23
دستتان درد نکند آقای باقر معین. از خواندن گزارش تان لذت بردم- خیلی.
- یک کاربر، 2010/12/23
چرا از چنین موجودات با ارزشی که زنده هستند و اینچنین صمیمانه سخن میگویند و خاطراتی چنین جذاب دارند، ویدئو تهیه نمیکنید و گنجینۀ "جدیدآنلاین" راغنی تر و پربارتر نمیسازید؟ بترسید از افسوسی که دامنتان راخواهد گرفت
- رضا، 2010/12/23
همان طور كه آقاي معين نوشته‌اند، ما فارسي زبانان از حال يكديگر بي‌اطلاعيم و كم نيستند بزرگاني چون جناب محمد جان شكوري كه به رغم خدمات فرهنگي سترگ خود در جامعه فارسي زبان ناشناخته مانده‌اند و آوازه‌شان آن طور كه بايسته است، از مرزهاي سياسي كشورهاي فارسي زبان گذر نكرده است. با سپاس بسيار از جديدآنلاين، خصوصأ خانم خوشوقت و به اين اميد كه از اين پس شاهد انتشار گزارش‌هاي بيشتري از بزرگان افغانستان و تاجيكستان در اين سايت وزين باشيم.
- یک کاربر، 2010/12/23
Behtarin!
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.