Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
در جستجوی پيوند های گمشده
امید آرام

با گذشت هفده سال از زمان تاسيس گروه هنری اهارون در شهر دوشنبه، اين گروه همچنان از ساير تئاتر های تاجيکستان متمايز است. تفاوت در نحوه کار، اجرای نمايشنامه ها، ديد هنری و آثاری که روی صحنه می برد، همه مشهود و آشکار است. تئاتری که اکنون به افتخار صدمين سالروز تولد محمدجان قاسمف، "هنرمند شايسته اتحاد شوروی" به اسم او نام گذاری شده، ساخته و پرورده فرخ قاسم، فرزند آن هنرپيشه فقيد است. 


پيش از همه نام اين گروه بود که اذهان کنجکاو را به خود مشغول می کرد و بحث هايی را پيرامون آن دامن می زد. نتيجه ای که از اين بحث ها بر می آمد غالبا اين بود که  تئاتر جديد در جستجوی پيوند های گمشده تاجيک ها با گذشته شان است. به باور برخی از تاريخنگاران، "اهارون" نام باستانی محلی است که امروزه شهر دوشنبه، پايتخت تاجيکستان را در بر می گيرد. اما به اعتقاد خود فرخ قاسم، اين واژه باستانی (اهارون) به معنی "شهر يزدان" است.

اجرای هنرمندان تئاتر، غيرعادی تر از نام آن بود و به گونه ای نتيجه بحث ها در باره نام آن را ثابت می کرد. آميزش غزليات مولانا و حافظ و جامی با سماع درويشی داستانی را تعريف می کرد که ديدی فلسفی داشت و چرخش های درويشانه هنرمندان ذهن بينندگان پويا را به چرخش در می آورد.

"يوسف گمگشته باز آيد به کنعان..." نخستين نمايشنامه تئاتر اهارون بود که در سال ١٩٩٠ با آغاز جنبش های ملی و طرح پرسش هايی از هويت ملی تاجيکان مصادف شد و هزاران بيننده را به خود جلب کرد. تفسير نموداری "بشنو از نی..." روی صحنه رفت و از" وصل دوباره با اصل خويش" حکايت کرد. رويکرد تازه فرخ قاسم به هنر تئاتر و آب و رنگ ملی تئاتر اهارون موضوع داغ محافل فرهنگی آن روزگار بود.
 

نمايشنامه "يوسف گمگشته..." برای فرخ قاسم در همان سال ١٩٩٠ جايزه رودکی تاجيکستان را به ارمغان آورد. در پی آن، نمايشنامه های تازه ای مانند "اسفنديار"، "شيخ صنعان"، "شاه فريدون" و "دجال" رويکرد جديد فرخ قاسم را بيش از پيش شکل داد و به توده ها معرفی کرد.
 
همه اين نمايشنامه ها بيانگر شيفتگی فرخ قاسم نسبت به آثار بزرگان گذشته بود. وی تلاش می کرد با استفاده از آثار پيشين، حديث کنونی تاجيکان را ترسيم کند. گسستگی از خودی و بيگانگی فزاينده با گذشته از دغدغه های عمده فرخ قاسم در آثار هنری اش است.
 
راه فرخ قاسم به سوی تئاتر پر شيب و فراز بود. با اين که هم پدر و هم مادر او از هنرپيشگان سرشناس تاجيکستان و حتا اتحاد شوروی بودند، برای فرزندشان زندگی آسوده تری را می خواستند و با تمايل او برای تحصيل در دانشگاه هنر های زيبا مخالفت کردند.
 
فرخ وارد رشته فيزيک دانشگاه دولتی تاجيکستان شد و برای يک سال با کامگاری در آنجا تحصيل کرد. اما شور و اشتياق وی به تئاتر او را رها نمی کرد. در نتيجه بطور پنهانی وارد رشته بازيگری دانشگاه هنرهای زيبای دوشنبه شد و پدرش را در برابر امر انجام شده قرار داد. "محمدجان قاسمف" ديگر چاره ای نداشت جز اين که به انتخاب پسرش تن در دهد.
 
پس از ختم دانشگاه در سال ١٩٦٩ فرخ قاسم کار را در تئاتر لاهوتی دوشنبه آغاز کرد و در نمايشنامه های متعددی نقش آفريد. از هنر او تقدير می شد، اما خود فرخ احساس رضايت نمی کرد. وی تلاش می کرد در هنر تئاتر تاجيکستان نقش بارزتری داشته باشد و می پنداشت که تنها از راه تهيه نمايشنامه ها می توان به اين هدف دست يافت. ولی فعاليت تئاتر لاهوتی - به مانند ديگر نهادهای شوروی پيشين - مبتنی بر اصل سختگيرانه ای بود که کسی را در زمينه ای بيرون از تخصصش به کار نمی گماشت.
 
با توجه به اين که تخصص رسمی فرخ قاسم "بازيگری" بود، به او اجازه تهيه نمايشنامه ها داده نشد. اما هنر والای فرخ مديريت تئاتر را متقاعد کرد که او از پس تهيه نمايشنامه ها هم بر خواهد آمد. بدين گونه فرخ قاسم نخستين نمايشنامه هايش را با نامهای "عشق من – الکترا" و "توده رياکاران" تهيه و اجرا کرد. سال ها پس از آن همين تئاتر معروف تاجيکستان از فرخ قاسم خواست که لطفی کند و تهيه چند نمايشنامه لاهوتی را به دوش بگيرد.
 
با وجود اين که محدوديت های موجود در تئاتر لاهوتی فرخ قاسم را تا اندازه ای سرخورده کرده بود، سال های آغازين کار وی در تئاتر لاهوتی سال های پرباری بود. وی نهايتا به آرزوی خود رسيده بود و مشغول کاری بود که دوستش داشت. طی همان سال ها بود که وی با "صباحت نبی يوا"، بازيگر تئاتر لاهوتی پيوند همسری بست که تا کنون محکم و استوار است.
 
فرخ قاسم در دانشگاه هم، هنر تئاتر تدريس می کرد. عده ای از فارغ التحصيلان اين دانشگاه که از او شناخت خوبی حاصل کرده بودند، از وزارت فرهنگ تاجيکستان خواستند که فرخ قاسم را به عنوان کارگردان تئاتر به شهر قرغان تپه در جنوب تاجيکستان اعزام کند. وزارت فرهنگ اين پيشنهاد را پذيرفت و سرانجام فرخ قاسم امکان يافت به عنوان يک کارگردان تمام عيار هنر خود را بسنجد.
 
سپس او به جمع هنرمندان تئاتر جوانان "محمودجان واحدف" پيوست و رهبری يکی از دو گروه اين تئاتر را به دوش گرفت. نمايشنامه "خانه سوزان" که توسط گروه فرخ قاسم در اين تئاتر روی صحنه رفت، با ندای "از خواب گران خيز" پايان می يافت که در دوران شوروی جنبه سياسی کسب می کرد. همين گروه بود که سال ١٩٩٠ با انشعاب از تئاتر "واحدف"، نخستين تئاتر غيردولتی و مردمی را پايه ريزی کرد.
 
طی همين سال ها بود که وزارت فرهنگ تاجيکستان با ارج گذاری به هنر فرخ قاسم به عنوان کارگردان تئاتر از او خواست که برای تئاتر لاهوتی نمايشنامه ای را در باره اسماعيل سامانی تهيه کند. وی همچنين به دعوت کشور های ديگر نمايشنامه "ليرشاه" را در تئاتر جوانان بيشکک قرغيزستان و "شيخ صنعان" را در شهر قرشی ازبکستان روی صحنه برد. در همان شهر قرشی ازبکستان در سال ١٩٩٨ بود که دچار سکته مغزی شد و توان راه رفتن و حرف زدن را تقريبا از دست داد.
 
بيماری هم اراده محکم فرخ قاسم را نشکست. وی که اکنون شصت و نه سال دارد، همچنان عصا به دست به تئاتر می رود و به تهيه نمايشنامه های تازه می کوشد. او در اين روزها سرگرم نوشتن نمايشنامه "کليله و دمنه" بر مبنای اثر رودکی است.
 
سال ها پيش محمدجان قاسمف نمايشنامه "مادر" گورکی را به فارسی تاجيکی برگردانده بود و اکنون پسر او می خواهد به مناسبت صدمين سالروز تولد پدرش اين نمايشنامه را روی صحنه ببرد. به همين مناسبت در ماه دسامبر سال ٢٠٠٦ تئاتر اهارون به تئاتر "محمدجان قاسمف" تغيير نام کرد، اما تا کنون – بر خلاف ساير گروه های هنری تاجيکستان - ساختمان خود را ندارد و اجاره نشين گوشه ای از ساختمان کانون نويسندگان تاجيکستان است.
 
سال ٢٠٠٤ بنياد "پرنس کلائوس" هلند يکی از ده جايزه سالانه خود را به فرخ قاسم تقديم کرد و سهم او را در هنر تئاتر و ادب تاجيکستان ستود.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.