یحیی مجد
چهره قدیمی شهر دوشنبه و نمای معماری روسی ساختمان ها و آسفالت کهنه خیابان ها، تصویری از شهری متروکه و جنگ زده برایم تداعی کرد. اما همین خیابان های به ظاهر مرده، آراسته اند به درخت های سر به فلک کشیده که گویی به نشانه احترام به مهمان و خوش آمد گویی از جای برخاسته و سر تعظیم فرود آورده اند.
این خیابان ها به همت رفتگران شهرداری (که همگی زن هستند) بستری فراهم کرده اند برای تردد مردمی دل زنده، شاد و پر از جنب و جوش و هیاهو که گویی هیچ غم دنیا توان در هم بردن چهره آنها را ندارد.
به نظر می رسد که تاجیک ها بیشتر به جای حسرت برای چیزهایی که ندارند، لذت از چیزهایی را که دارند، سرلوحه زندگی خود کرده اند. برخلاف برخی کشورهای دیگر که در هر محفل و مجلسی صحبت از سیاست و بررسی مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بطور کلی نداشته ها بسیار گرم می باشد، محافل تاجیک ها با گپ های دوستانه و یاد دوران خوش گذشته و شکر نعمت ناچیز و بطور کلی داشته ها سپری می شود. گردش و پیاده روی در بازارهای دوشنبه بسیار لذت بخش است.
در خیابان ها نیز پیاده روی رواج دارد، ولی از تماشای ویترین مغازه ها که فعالیت مورد علاقه من است، خبری نیست. به ندرت می توان مغازه ای یافت که ویترین داشته باشد. تنها از روی تابلو بایستی تشخیص داد که این مغازه چه نوع کالاهایی را عرضه می کند. بازارها و مغازه ها هم در هنگام غروب تعطیل کرده و شهر را به حالتی بی زیب (نازیبا) و کسل کننده در می آورند.
در دوشنبه به دلیل این که مردمی از شمال و جنوب و غرب و شرق را در خود جای داده، شاید به درستی نتوان توصیفی درست و جامع از چهره و طرز لباس پوشیدن تاجیک ها ارائه داد. بطور کلی تاجیک ها دارای چهره ای گندمگون و گاه روشن با موهای قهوه ای، مشکی و قرمز، چشم هایی درشت در میان پلک هایی باریک، مژگانی بلند، ابروهایی پهن و بینی هایی خوش فرم و متنوع هستند.
عمدتا افراد میانسال و سالمندتر دندان هایی از جنس طلا یا پوشش طلا دارند که درخشش آنها به هنگام صحبت کردن و خندیدن، هر چند حس خوبی را به من منتقل نکرد، اما به نظر نوعی ارزش به حساب می آید.
رسوم و ادیان
در تاجیکستان به وضوح همزیستی ادیان مختلف را دیدم. اکثریت مردم پیرو اسلام و اهل سنت و پیرو ابوحنیفه هستند. البته، شیعیان اسماعیلی نیز که از بدخشان پامیر به این شهر آمده اند، وجود دارند، و البته مسیحیان، زرتشتیان و غیره.
نکته جالب این که به هیچ وجه نمی توان گفت که کی مسلمان است کی بی دین! نوع پوشش دختران و زنان بسیار متنوع است: از لباس های بومی زیبای تاجیکی گرفته تا الگوهای اروپایی و وارداتی. در خیابان رودکی که یکی از خیابان های اصلی شهر است، می توان شاهد دو نوع هنرمندی بود: دست و دلبازی طراحان داخلی در طرح و رنگ و صرفه جویی طراحان خارجی در پارچه.
در لباس های محلی تاجیکستان می توان بازی رنگ های شاد و متنوع را شاهد بود که بر تن دختران نه چندان زیبا، جذابیتی خاص در ظاهر آنها ایجاد می کند. لباس هایی همچون کیسه که از گردن تا مچ پا را می پوشانند و یک پارچه بر سر که نه برای حفظ شئونات اسلامی، بلکه برای بستن مو استفاده می شود.
لباس رسمی و اداری مردها کت و شلوار و کراوات است و جوان ها از شلوار لی و انواع پیراهن ها و تی شرت های رایج در همه جای دنیا استفاده می کنند. جامه و تاقی (قبا و کلاه)، که لباس سنتی مردهاست، بیشتر توسط افراد پیرتر و روستاهایی ها استفاده می شود و در اصطلاح نسل امروزی نوعی بی کلاسی به حساب می آید.
بسیار گفته می شود که تاجیک ها معروف به مهمان نوازی هستند؛ این را با تمام وجود تجربه کردم. اما واقعیت این است که تا شما را به واسطه کسی نشناسند، نه تنها در دل بلکه در دیده ایشان نیز جایی ندارید.
در بسیاری موارد ردپایی از بی اعتمادی نسبت به خارجی ها در رفتار آنها احساس می شود، اما چنانچه به مهمانخانه (اتاق پذیرایی) تاجیک ها راه پیدا کنید، محال است از نان و عرق وافر و آش پلو و لغمان و سمبوسه و انواع تارت (شیرینی) و چای کبود (سبز) داغ و تلخ و کشمش سیاه و بادام و پسته کوهی، و در نهایت میوه هایی که خودشان برایتان پوست می گیرند و باید میل کنید، بی نصیب بمانید. پس از گرفتن (میل کردن) همه اینها و فقط هنگامی که احساس سیری می کنید، غذای اصلی از راه می رسد. اگر نگیرید، بی احترامی کرده اید.
به راستی، نمی توان حتی با شکم پر، دست رد به سینه این غذاهای اغواکننده و گناه آمیز زد. هر چه در سال گذشته با ورزش و روزه گرفتن و تحریم غذایی از جانب مادر و همسرم سعی بر کاهش وزن خود نمودم، احتمالا در دیدار مجدد، آنها مرا نخواهند شناخت.
ایران و زبان
مردم تاجیکستان بسیار علاقه مند به ایران هستند و سفر به ایران برای بسیاری آرزوست. گوش دادن به موسیقی ایرانی در کوچه و خیابان، رادیو، تاکسی و اتوبوس و تنگم (مینی بوس های موش مانند تاجیکستان) بسیار رایج است. سی دی های ایرانی نیز، از جدیدترین آلبوم های آرش و منصور و چاوشی گرفته تا آخرین قسمت سریال حضرت یوسف که از نان شب واجب تر است، به وفور یافت می شود.
زبان، یکی از مهمترین ابزاری است که یک گردشگر باید در کوله پشتی خود پیش بینی آن را داشته باشد. همین زبان می تواند در عین حال که عامل پیشرفت امور گردد، سبب مشکلات فراوانی نیز باشد. هویت زبان فارسی تاجیکی در طول تاریخ سیاسی این کشور، دستخوش تغییرات فراوانی شده است. دانشمندان و زبانشناسان تاجیک بسیار تلاش می کنند تا گنجینه زبان فارسی را حفظ کنند.
اما زبان به اصطلاح کوچه و بازار، به وضوح متاثر از زبان شیرین تر روسی است. گویشوران تاجیک هر جا واژه ای کم می آورند، دست به دامن زبان روسی می شوند. و جالب تر این که برخی افراد که روسی اندک بلدند و روسی صحبت کردن را نشان باسوادی می دانند، هنگام روسی گپ زدن (حرف زدن) از زبان فارسی کمک می گیرند. و نیز گفته می شود که ما (تاجیک ها و ایرانی ها) همزبانیم.
ولی به مناسبت های مختلف و به هنگام بازدید از چند دانشگاه و کتابخانه و انجام برخی کارهای اداری، نه به دلیل تفاوت ظاهری، و البته به سبب اقليت بودن گویشی، برخوردی نامناسب و البته، نه از سر مهمان نوازی با من شد، دریافتم که از دیگر ابزاری که در کنار زبان در کوله پشتی جایش خالی است، اندکی دانش زبانشناسی است.
از لحاظ جامعه شناسی زبان، یکی از راه هایی که می توان در فرایند ارتباط موفق بود، عامل برتری زبانی است. در برخوردهای بعدی خود از زبان انگلیسی جهت آزمودن نوع ارتباط خود با افراد و پیشبرد امور استفاده کردم. نتیجه باور نکردنی، ولی قابل پیش بینی این بود که غریبه ها سعی در ایجاد ارتباط و انجام خدمت و ابراز ارادت به شیوه های مختلف داشتند.
بنابراین، در پاسخ به ادعای همفهمی زبانی تاجیک ها باید گفت که اولا همدلی از همزبانی بهتر است، و ثانیا این که تاجیکی یک گویش است از زبان فارسی، و این یکی از دلایل اختلال در ارتباط کلامی بین ایرانی و تاجیک هاست.
قلعه حصار و سامانی
دوشنبه دارای چهار دروازه در چهار جهت شهر می باشد که قلمرو آن را مشخص می کنند. در یک روز یکشنبه از دروازه غربی به همراه یکی از بهترین دوستانم که در طول اقامت من در تاجیکستان محبت زیادی به من داشت، به سمت منطقه تاریخی حصار در بیست و پنج کیلومتری دوشنبه سفر کردیم.
قلعه حصار که هم اکنون از آن چیزی جز یک دروازه و دو برجک دیدبانی باقی نمانده، زمانی محل استقرار امیر بخارا در اوایل قرن بیستم و بعدها میدان اسب سواری، میدان بزکشی (نوعی بازی)، بازار و غیره بوده است. در کنار آن کاروانسرایی قرار دارد، که زمانی محل استراحت مسافران جاده ابریشم بوده.
در مقابل دروازه قلعه، آثارخانه ای (موزه) کوچک در داخل مدرسه ای که قدمت آن به قرن هجدهم باز می گردد، وجود دارد که در اتاق های کوچک آن می توان اندکی با لباس سنتی تاجیکستان، ابزار کشاورزی و مختصر سبک زندگی و شرح حال دانشمندان و بزرگان تاجیکستان آشنا شد. در کنار ورودی قلعه بنای یادبودی وجود دارد که عروس ها و دامادها به همراه دوستانشان همراه می شوند و با آهنگ و رقص در عکس های گرفته شده به یادگار می مانند.
از دیگر نشانه های تاریخی که مردم به آن بالیده و نماد غرور خود می دانند، مجسمه شاه اسماعیل سامانی است. میدان سامانی محل اجتماع مردم در جشن های مختلف از جمله عید سال نو میلادی است، و در پای تندیس سامانی، در کنار پارک استاد رودکی، صورت گیر(عکاس)ها در انتظار گردشگرانی هستند، که به سختی یافت می شوند.
تاجیکستان از جمله کشورهایی است که جذب توریست بسیار اندکی دارد. پس از ورود به کشور، هر فرد خارجی بایستی در فرایندی وقت و پولگیر، ثبت نام شود.
فقر آبرومندانه
راهنمای جاهای دیدنی این کشور، که اماکن تاریخی فراوان و طبیعت بکر مناطقی چون کوهستان پامیر(که معروف به بام جهان است) را معرفی کند، در جایی یافت نمی شود. بطور کلی می توان گفت که تاجیکستان گمشده ای است در آسیای میانه، که شاید از دلایل عقب افتادگی عمرانی این کشور نیز همین باشد.
با وجود برخورداری از منابع غنی اورانیوم، کشتزارهای پهناور پنبه، منابع بالقوه فراوان آب شیرین و غیره این کشور تصمیم گرفته نوعی همزیستی مسالمت آمیز با مشکل فقر داشته باشد.
مردم به هنگام شب که در حال نگاه کردن برنامه مورد علاقه خود می باشند و برق ناگهان قطع می شود، از پدر دو فرد یاد می کنند؛ بر یکی رحمت می فرستند و بر دیگری لعنت. چرا کشوری با چنین مردم نیک و چنان منابع طبیعی و نیروی بالقوه تولید برق به دلیل آب فراوان، بایستی نیازهای اولیه خود را با محنت و منت در اختیار داشته باشد؟
بسیار کم پیش آمد که گدایی جلو مرا بگیرد و طلب پول کند، به هیچ وجه کسی را با لباس ژولیده و گداوار ندیدم. این تنها می تواند بیانگر فقر آبرومندانه و با شرافت باشد. شرافت تا حدی که زن های خانه دار جهت تامین حداقل های زندگی خود، با لباسی نارنجی جارو به دست گرفته و به نظافت خیابان ها مشغولند.
یکی دیگر از مواردی که به فقر این جامعه دامن می زند، سنت حسنه ای است که از زمان شوروی به یادگار مانده است: تعداد فرزندان زیاد. گفته می شود تاجیکستان دارای بالاترین نرخ رشد جمعیت در آسیای مرکزی است. در آن دوران به مادری که ده فرزند به جامعه تقدیم می کرد، سکه طلا، لوح افتخار و مستمری برای فرزندان اهدا می شد.
کشوری ناشناخته
تا کنون کتاب های اندکی در باره تاجیکستان نوشته شده است و همگی سعی بر معرفی طبیعت و فرهنگ و آداب و رسوم مردم برای سیاحان و گردشگران نموده اند. قاعدتا تجربه یک فرد در برخورد با یک جامعه جدید، با فرد دیگر متفاوت است و این بستگی دارد به عواملی از جمله دانش فرهنگی، سطح انتظارات و توانایی هماهنگ سازی خود با آن جامعه فرهنگی و غیره.
کشور تاجیکستان نیز سرزمینی است کوهستانی و متنوع و صحبت در مورد طبیعت و فرهنگ و سبک زندگی و عادات مردم، کاری است بس دشوار. به نظر می رسد که باید تلاش های بیشتری در جهت شناساندن این کشور و جاذبه های توریستی آن صورت گیرد تا نه تنها سیاحان، بلکه گردشگران عادی نیز از سرتاسر جهان به تاجیکستان سفر کنند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
تاجیک ها کدامند؟
بنظر من که هیچکدام