فيروزه ايوبجانوا سال ۱۹۵۰ در شهر خجند به دنيا آمد. سال ۱۹۶۸ از آموزشگاه رقص شهر تاشکند در ازبکستان فارغ التحصيل شد. وی طی ٤٠ سال اخير با رقص سر و کار داشته و دهها رقصنده جوان پرورده است. بانو ايوبجانوا مدتی در تئاتر اپرا و باله صدرالدين عنيی شهر دوشنبه کار کرد. ادامه فعاليت های او با موسسه های فرهنگی شهر خجند پيوند می خورد. از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۸ رقصنده تئاتر مرکزی شهری خجند بود، که نام کمال خجندی را دارد.
با گشايش تئاتر تماشابين نوجوان به عنوان مربی رقصندگان جوان کارش را ادامه داد. همزمان، در آموزشگاه هنر و موسيقی شهر خجند به تدريس دانشجويان پرداخت
در تربيت رقصندگان حرفه ای گروه های هنری "شبنم" و "مهستی" سهم بارزی داشتند. فيروزه ايوبجانوا هم اکنون رهبری گروه هنری "چمن آرا" را بعهده دارد. وی به عنوان بازيگر در ۳۰ نمايشنامه تئاتری هم نقش آفريده است. بيش از ۶۰ نفر شاگرد او امروز در کشورهای مختلف ويژگی های رقص تاجيکی را که از استاد خويش آموخته اند، ترويج می کنند. فيروزه ايوبجانوا حاصل تمرين و تلاشهای خود در اين عرصه را در کتابی گرد آورده که با نام "رقص عنعنوی (سنتی) تاجيکی" سال ۲۰۰۱ به زبانهای روسی و فارسی تاجيکی منتشر شد. وی به دريافت عنوان "هنرمند ممتاز تاجيکستان" مشرف شده است.
فيروزه ايوبجانوا راجع به ويژگی های حرفه ای اين نوع هنر و رواج آن در کشور چنين نظر دارد:
"رقص در گستره فرهنگ مردمی تاجيکها از دو شيوه شناخت برخوردار است. شيوه اول مربوط به ذوق و سليقه انفرادی تک تک افراد جامعه است و اين را می توان شيوه عاميانه ناميد. در اين راستا در مراسم و سورها هر نفری می تواند زير صدای موسيقی به دلخواه خودش برقصد و هدف از آن تنها اظهار مسرت آنی فرد است يا نشان سهيم بودن در شادی دوستان است. اما شيوه دوم، رقص حرفه ای است که ويژگی هايی دارد و شايد بتوان آن را نوع خاص شناخت رقص ناميد.
ميان مردم تاجيک شناخت جنبه حرفه ای اين نوع هنر به دوران دور تاريخی بر می گردد. وجود آثار فراوان تاريخی در هنر نقاشی و کتيبه ها ی مصور قرون وسطی از رواج رقص ميان تاجيکهای آن دوران گواهی می دهد. از سوی ديگر، به نظر من، نگاه شايسته مردم تاجيک به اين نوع هنر شايد به آن هم مربوط باشد که در قرون وسطی آن توانست جنبه عرفانی کسب کند و به عنوان سماع يا رقص صوفيانه به يکی از رکن های مهم در طريقت معنوی تبديل شود.
امروز هم رقص در فرهنگ معاصر تاجيک از جايگاه ويژه ای برخوردار است. هرچند هنر رقصندگی ميان اقوام ديگر خاورزمين نيز رواج دارد، اما رقص تاجيک با نزاکت و لطافت خاص خود متمايز است. شايد کسی که از اصالت اين نوع هنر آگاه نيست، بر اين نظر باشد که رقص چيزی بجز از دست افشانی های پريشان و جست و خيز نيست. ولی يک هنرمند می تواند رمز اين حرکات و جلوه و جاذبه های شيوای رقص را دريابد، چون در تحرک دستهای رقصنده حالات و ويژگی زندگی زن بيان می شود. به همين دليل دست در رقص تاجيکی عنصر اصلی بازتاب اصالت آن محسوب می شود، به مانند جايگاه انگشت ها در رقص سنتی هندی.
و اما رقص تاجيکی با يک نوع واحد محدود نمی شود، بلکه متنوعست به مانند رقص بدخشانی، ختلانی و مسچاهی و غيره که هر کدام ويژگی های خود را دارد.
طی چند سال است که رهبری گروه رقص چمن آرا را بعهده دارم. هدف اصلی ما در اين گروه سهم گذاشتن در تحول فرهنگ معاصر تاجيکی است. شايد در تعيين جايگاه رقص در گستره فرهنگ امروز ديدگاه های مختلف وجود داشته باشد، اما جلوه های عناصر مهم زيبايی شناختی ملی در آن می تواند رفص را به مثابه يک رکن بسيار ارزشمند هنر تاجيک معرفی کند."