سالهای سال پیشتر از آنکه شعر فارسی رواج پیدا کند، نوشتهها و شعرها و مکاتبات مردم عربی بود. انگاری فرهنگ و دانایی و دانش جز به زبان عربی درست نمیآمد. رودکی انقلابی بود برای تازه کردن هویت و زندگی و زبان مسلمانان یا مسلمانشدههای غیر عرب، برای آنکه بدانند آنها نیز مردمی صاحب زبان و فرهنگ هستند.
بسیاری از نکات مربوط به آثار رودکی را البته مثل خیلی چیزهای دیگر خاورشناسان غربی بودند که به یاد ما آوردند. دانشمندان آلمانی، انگلیسی و روسی اولین کسانی بودند که رودکی را از نو از پستوهای کهنه کشف کردند. بعد به قبای ما که برخورد، این استاد صدرالدین عینی بود که شروع کرد به کار جدی کردن در بارۀ رودکی. استاد سعید نفیسی هم تقریبأ همزمان پژوهشش را در بارۀ رودکی آغاز کرده بود که بعدها این تلاشهایش با نام "احوال و اشعار رودکی" در چهار جلد به چاپ رسید. بعد از سعید نفیسی و عینی هیچ کس یا جرأت نکرد به آثار رودکی دست بزند یا به هر روی این آثار به همان حال ماندند.
"در اول سال ۲۰۰۰، اصول کار و راه وروش نوین کار را معین کردیم و به کار شروع نمودیم. در دوام زیاده از پنج سال با زحمات زیادی این کار را به انجام آوردیم. در این مدت مسودۀ متن را برای بررسی و ملاحظات از نظر دانشمندان گذرانیدیم".
این پژوهش ناگفته پیداست که با همۀ پژوهشهای قبلی تفاوت چشمگیری به لحاظ سبک کاری، سختگیری علمی و تنوع منابع دارد. پژوهشی که به محققان جوانی که این روزها کتاب تصحیح میکنند، درس و تجربهای گرانبهاست.
"این کتابی که با نام "دیوان رودکی" به طبع میرسد، اولین مجموعۀ آثار بازماندۀ شاعر است که از روی اصول و طلبات علم متنشناسی تهیه شدهاست. تا چاپ این کتاب، دیوان مجموعههای اشعار رودکی بارها انتشار یافته و در آینده نیز نشر خواهد شد، اما متن علمی و انتقادی شعر رودکی، به معنای تام این اصطلاح، به نشر نرسیدهاست و برای ما در این کار نمونه و سابقهای وجود نداشت. بنا بر این، ما در جریان کار خود کوشش نمودیم که از تجربۀ مکتب ِ در جهان شناختهشدۀ متنشناسی روس و نمونههای بهترین متون آثار و ادبیات فارسی به دست دانشمندان ایران استفاده نماییم".
این اثر تحقیقی باارزش، پس از آماده شدن راهی برای چاپ نمییافت، تا وقتی سفارت ایران در تاجیکستان گام پیش نهاد و چاپ آن را در تاجیکستان به عهده گرفت. هرچند در ایران دهها نهاد رسمی و غیر رسمی وجود دارند که با اشتیاق در پی داشتن و چاپ کردن چنین آثاریاند، گویی چراغهای واسطه هنوز آنقدر روشن نیستند که بی تصور و تعارف بیگانگی، این همگنان و همکاران را به هم دیگر بشناسانند. سفارت ایران به جای چاپ آن و نوشتن مقدمهای بر آن میتوانست آن را به مراجع مربوطه وصل کند و از این طریق هم جامعۀ ادبی ایران و هم دیگر فارسیزبانان را از آن مستفید کند و نکرد.
ظاهرأ این کتاب نیز مثل فیلم رودکی - ساختۀ باریس کیمیاگرف، کارگردان تاجیک، در سال ۱۹۵۹ - در همان تاجیکستان حالا حالاها خواهد ماند و تا روز و روزگاری دیگر که معلوم نیست کی خواهد بود، همچنان مردمان ایران و افغانستان و تاجیکستان هر کدام فقط رودکی خود را خواهند داشت.
فیلم زندگی رودکی که "قسمت شاعر" نام دارد و در سال ۱۹۶۰ در جشنوارۀ سینمای آسیا و آفریقا در شهر قاهره جایزۀ "عقاب طلایی" را برد، در میان سایر فارسیزبانان ناشناخته است. این فیلم رویهای تقریبأ موزیکال دارد. بخش عظیمی از فیلم را شعر و آواز و رقص و طرب شکل میدهند. اما این همه رنگارنگی را در قالب داستانی دلنشین گنجاندن هنری است که "ساتم الغزاده"، نویسنده و فیلمنامهنویس فقید تاجیک، از عهدهاش به خوبی برآمدهاست.
داستان فیلم از وقتی شروع میشود که شعر فارسی رودکی از افواه مردم بازار سمرقند به ابوالفضل بلعمی، وزیر سامانیان رسیده و او شاعر جوان را پیش خویش خواندهاست. تمام سفر بازگشایی شعرهای رودکی است. شعرهایی که از هر کدام پارهای را حتمأ مردم پارسیگوی به یاد دارند.
دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است
* * *
از شمار دو چشم یک تن کم / از شمار خرد هزاران بیش
* * *
به روز نیک کسان گفت غم مخور زنهار / بسا کسا که به روز تو آرزومند است
* * *
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس / تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
* * *
مردی نبود فتاده را پای زدن / گر دست فتادهای بگیری مردی
و بالاخره این شعر جاودان که "بوی جوی مولیان آید همی". همۀ اینها را شمیمی آشنا گویی از درون حافظۀ بیننده دارد ورق میزند. حتا شنیدن قصیدهای که در جدیترین مجالس ادبی دشوار به نظر میرسد، در این فیلم چندان به زیبایی و به هنگام آمدهاست که آدم بیت به بیت با آن بر میخیزد و مینشنید.
مادر رز را بکرد باید قربان / دختر او را بکشت و کرد به زندان
ساختن این فیلم هنری تنها از تاجیکان برمیآمد و افسوس که تنها در تاجیکستان تا هنوز محصور ماندهاست. بی هیچ شکی در ایران و افغانستان و هر جایی که فارسیزبانان زندگی میکنند، این فیلم دیدنی خواهد بود. اگرچه کمی فیلم به رویه همان زمانی رنگی نیمهسوسیالیستی به خود گرفتهاست و چه بسا که حق با سازندگان فیلم بوده و رودکی را نه عقاید علوی اسماعیلیاش، بلکه دعوای عدالتطلبی و حقخواهیاش میل کوری در چشم نصیب کرد. نه که جنبش اسماعیلیه در طی روزگاران با نوعی دعوی از این گونه عجین شده بودهاست و برای این خیلی شواهد دیگر هم هست.
اما دیوان شعرها و قصاید و غزلهای پرشور تنها بخشی از همت و عظمت رودکی به شمار میآید. رودکی جز این، داستان جاودان کلیله ودمنه را از حکمت نیاکان به نظم درآورده بود که امروزه از آن تنها بیتهایی پراکنده بهجا ماندهاست. همچنین سندبادنامه، دوران آفتاب و چندین داستان دیگر را که بر اساس گفتۀ محمد عوفی بخارایی در لباب الالباب به بیش از صد دفتر میرسند، در ابریشم نظم فارسی از سر آراست. بنایی که او را پدر شعر فارسی و مهمترین و بزرگترین حکیم مفید تاریخی فارسیزبانان ساختهاست.
و در سایۀ این بنا بوده که شاعران بزرگی چون خیام و مولانا و فردوسی قد برافراشتهاند؛ نه تنها زبان و شیوۀ شاعری را که شیوۀ فکر، ارجاع دادن به عقل و بهخصوص در توصیف خوشباشی و خوشنشینی و خوشگذرانی در جهان گذران را این بزرگان از رودکی به ارث بردهاند. شاعران متأخرتر، بهخصوص خیام که نماد این طرز فکرشمرده میشود، از جوّ فکری- ادبی رودکی تغذیه میکردهاست. مثل این شعر که گویی عینأ از دهان خیام گفته شده باشد:
شاد زی با سیاهچشمان شاد / که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود / وز گذشته نکرد باید یاد
در گزارش مصور اين صفحه صحنه ای از فيلم قسمت شاعر، ساختۀ باريس کيمياگرف را میبينيد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
فردا باشد بهشت هم چون کف دست. سعدی و حافظ و فردوسی و دیگر متون را هم باید دور بریزیم.
لطفا از افراط و تفریط پرهیز کنیم.
واژه های تازی در نوشتار بالا فراوان است: به طبع می رسد= به چاپ می رسد؛ اولین= نخستین؛ شروع = آغاز؛ مقدمه= پیشگفتار، دیباچه، فقتی شروع شد= زمانی آغاز شد؛ بالاخره = سرانجام و دهها واژه دیگر
" با صد هزار تن تنهايي / بي صد هزار تن تنهايي"
(بیتی از مثنوی گمشده ای از رودکی)