گلناز، شاعر جوان تاجيک، هم در شعر سنتی و هم شعرنوتجربه های موفقی داشته است. او از ناحيه مستچاه استان سغد درشمال تاجيکستان است. در سال ۱۹۷۲ چشم به عالم گشود و در دانشکده زبان و ادبيات دانشگاه دولتی خجند درس خواند. گلنازاز سال ۲۰۰۵ عضواتحاد نويسندگان تاجيکستان است. از او تا کنون سه دفتر شعربه نشررسانده است:
اشک شيرين، خجند ۱۹۹۹
غوغای سکوت، خجند ۲۰۰۲
از شعر تا نگاه، خجند ۲۰۰۵
سبزش شانه ى چوبين
دير باز
بسته بودم چشم را بر روى خود .
خلوت حوض خموش چشم .
دخت زيباى نگه از آب بيرون شد
اين پرى پر زد
سیر او ميدان رزم برگهايم بود.
شايد آن در چشم ها ى مرد با ايمان
صحنه ى بزم است.
يا دليل آگهی دوش سبز برگزاران از صباى وصل.
زندگى در رشته ى فرصت
مى كشد فيروزه هاى روز.
تحت آهنگ مهين هتمی
دست ها ى مهربان روزن آرامش من
باز مى گردند.
باز مي بينم حقايق را در آن سوى حجاب شِید
دانه ها از كوله بار مهر مى پاشم به گنجشكان.
مرغكی در خرمن تنهايى ساعت مى خورد دان دقايق را.
من شمار موبلت را هر سحر از خاطر تلفون برون آورده مى بوسم
تو را نه.
بی تویی افزودن عشق است
مرگ خواهشی از بی گناهی.
شايدم روز ز كنج بستر خود پير مى خيزم.
دير مى آيم به نزد پنجره.
آن زمان پرنده هاى دهر
نا اميد از روزن من دور خواهد رفت.
خاطر تلفون من هم پير خواهد شد.
كوچه روبِی با اميد سوزش خود
برگها را جمع خواهد كرد.
چشم عالم بين مرگ
زندگى را مى تواند ديد در زندان ياد.
جستجو بيهوده است اين جا.
خلوتی در ذره حتى نيست.
ليك مى آيد بهارا ن
شانه ى چوبين من هم سبز خواهد شد.
شانه ى چوبين من هم سبز خواهد شد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید