Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
در مهمانی فردیـد
منوچهر دین‌پرست

در خیابان صبای شمالی در تهران، خانه‌ای است که روزگاری چهره‌های معروف روشنفکری ایران در آن گرد می‌آمدند. این خانه سید احمد فردید است که در آن آثار و دست‌نوشته‌ها و برخی از لوازم شخصی اش نگهداری میشود. این خانه در سال ۱۳۷۶ با کمک شهرداری تهران به "بنیاد حِکمی فلسفی فردید" تبدیل شد. شاگردان فردید از عهدۀ ادارۀ بنیاد برنیامدند و در سالیان اخیر به حالت نیمه‎تعطیل درآمده‌است.

فردید کمتر می نوشت و بیشتر  سخن می گفت. از همین رو  او را فیلسوف شفاهی نامیده‌اند. پیش از انقلاب در میزگردهای تلویزیونی شرکت می‎کرد و چندی هم تفسیر حافظ می گفت. با این حال فردید بی‌گمان از چهرۀهای  تأثیرگذار بر فکر و فلسفۀ معاصر ایران ‌است. برخی فردید را ستودهاند  و گروهی از او چهره‌ای فریبکار نشان داده‌اند تا جایی که در زمان مرگ فقط ۱۷ نفر برای مجلس ترحیمش گرد آمده بودند. این همه تناقض بر گرد فردید سال‌هاست که ادامه دارد.

صحبت‌های محمد منصور هاشمی، نویسنده کتاب "هویت‌اندیشان و میراث فکری احمد فردید" در باره فردید و اندیشه‌هایش
بسیاری از روشنفکران و نویسندگان ایرانی یه دیدارش می رفتند، به سخنانش گوش میدادند و با او به کنکاش بر می خواستند. کسانی چون رضا داوری، جلال آل احمد، سیمین دانشور، دکتر جهانبگلو، داریوش آشوری، و دیگران. داریوش شایگان در کتاب "زیر آسمان‎های جهان" در گفتگو با رامین جهانبگلو در بارۀ زندگی و آثارش وقتی به نام فردید می‎رسد، چنین می‎گوید:

"ما با فردید دوره داشتیم. این شب‎ها که به دلیل حضور فردید به فردیدیه معروف بودند، آزمایشگاه زندۀ پریشانی و تشویشی بودند که در آن زمان بر خاطره‎ها حکومت می‎کرد. سوای این معجون حیرت‎انگیز، آن‎چه از این شب‎های هیجانی و نمایشی و غالباً مضحک تا حد فضاحت به یاد دارم، نزاع‎ها و درگیری‎های لفظی، از جا در رفتن‎ها و یقه‎دری‎های پرتلاطم و بددهنی‎های رسوایانه بود. شب‎هایی پربار و در عین حال غم‎انگیز بودند. فردید یک آشوبگر مادرزاد بود. در او جرقه‎هایی از نبوغ و کینه‎ای عمیق وجود داشت که به خلق و خوی‌اش جنبه‎ای ترحم‎انگیز می‎بخشید و نیز دارای بینش شهودی صاعقه‎آسایی بود که انسان را مبهوت می‎کرد".

تاثیر فردید را می توان در میان داستان نویسان معاصر هم دید.  گاه او را در قالب "دکتر فیلسوف"  در رمان "آواز کشتگان" نوشته رضا براهنی می‎بینیم، و گاه درچهره "استاد جلیل فرنود"  در رمان "جذابیت عشق" نوشته تورج زاهدی. زمانی نیز فردید به نام و نشان حقیقی‎اش در رمان "ساربان سرگردان" نوشته سیمین دانشور ظاهر می شود.

سخن گفتن در بارۀ تفکر فردید اگرچه این سال‎ها به مناسبات سیاسی فراوانی آغشته شده  تا جایی که برخی فردید را از طرفداران استبداد و فاشیسم و تروریسم می‎خوانده اند و تفکر وی را مروج انحصارطلبی و خشونت‎گرایی.

زندگی‌ فردید پرتلاطم بود  "من در یزد متولد شدم. در زندان سکندر، در کویر که چشم‎اندازی چون تاریخ فلسفه را دارد. اسم اصلی من مهینی یزدی است. بعداً فردید شد".

در سال ۱۲۸۹ (یا ۱۲۹۱) در خانواده‎ای متمول در یزد متولد شد. او خود را بچه "سر دوراه" می‎نامید. سر دوراه محله‎ای است در یزد که سید احمد، دوران کودکی‎اش را در آن‎جا گذراند. شاید مراد او از این بچه سر دوراه بودن سوانحی بود که در زندگیش از سر گذراند. در همان محله، دوره تعلیمات سنتی یعنی زبان و ادبیات عرب و مقدمات علم معقول را آموخت.  به توصیۀ پدر در ۱۲ سالگی به یادگیری زبان فرانسه پرداخت و همان سال‎ها با اشتیاقی وصف‌ناشدنی ریاضیات و هندسۀ قدیم و جدید را نیز فراگرفت.

سید احمد نوجوان در ۱۴ سالگی با تسلط بر زبان عربی و فرانسه، آفاق نوینی را به روی خود گشود: "می‎توانستم به عربی و فرانسه مطالعه کنم. در این دو زبان علامه نشده بودم؛ اما هردو برای من کفایت داشتند. کجاوه‎ای بودند که می‎توانستند مرا در عوالم دیگری سیاحت دهند. مرا با خود به سوی قلمروها و سرزمین‎های ناشناخته‎ای که کانت، دکارت، فیشته، شلینگ، هگل، نیچه، شوپنهاور و کوپرنیک حاکم و والی آن بودند، هدایت کنند و به من یاری دهند تا این‎ جادوهای دنیای غرب را بشکنم و راز و رمز اندیشه‎های جدید را دریابم. زبان، برای من حکم عصای موسی را داشت و پدر مرا کمک می‎کرد تا فوت و فن این معجزه را دریابم. شانزده سالم بود که به تهران آمدم. این اولین سفر من بود. تهران را که دیدم، فهمیدم زمین کروی است و به یزد ختم نمی‎شود".

فردید سپس به دارالفنون رفت  و در سال ۱۳۰۷ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند.

"...اوایل مشروطه بود. چشم‎ها می‎رفت تا به غرب خیره شود. متفکران می‎رفتند تا چیزی را از غرب به وام بگیرند که خود از داشتن آن محروم بودند. آنها پدیده‎های اجتماعی را نمی‎توانستند تعریف کنند. غرب آن را تعریف کرده بود. آنها پی برده بودند که "مشروطه" نان سنگک نیست و تعریف دیگری را باید برای آن جستجو کرد. این تعریف قبل از آن ‎که سیاسی باشد، می‎توانست فلسفی به حساب آید؛ فلسفۀ زیستن و آزاد بودن، فلسفۀ حاکمیت و فلسفۀ سرنوشت. پس راه‎ها دیگر به "رم" ختم نمی‎شد، راه‎ها می‎رفت تا به "فلسفه" ختم شود و این "فلسفه" در "رنسانس" اروپا و در "انقلاب کبیر فرانسه" و بیشتر از همه در "آتن" ریشه داشت. من اهل سیاست به معنی امروز کلمه نبودم. با سیاست نمی‎شد حقیقت را تعریف کرد. به عامل دیگری نیاز بود".

"باری کسی که قرار بود مجتهد شود، حالا می‎خواست متجدد از آب درآید. پدر، ماهی هفده تومان برای من می‎فرستاد. این مبلغ زیادی بود که به من فراغت می‎داد تا پیش از فکر کردن به شکم، به جهان و اشیا بیندیشم". با همه اینها، اما فردید در این دوران، از دروس بعضی از علمای بزرگ آن زمان از جمله تنکابنی، سید کاظم عصار و شریعت سنگلجی بهره برد.

فردید در تهران به یادگیری زبان آلمانی پرداخت و در سال ۱۳۱۴  در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران لیسانس گرفت. فعالیت در شعبه پژوهش جامعۀ معلمان ایران از دل‎مشغولی‎های آن ایام فردید بود.
 حالا، غرب با همه فریبایی و دلربایی‎اش در منظر فردید می‎نشیند و او با تحصیل‎کردگان و فرنگ‎دیدگان و روشنفکران مقیم تهران آشنا می‌شود و در مجالس آنان رفت‌وآمد می‎کند.

"من "غرب‌زده" بودم. "نیست‌انگار" بودم. قرار نداشتم و هیچ‎گاه هم قرار فلسفی پیدا نکردم. به سوی "هگل" رفتم. به سوی "شوپنهاور" رفتم. به سوی "نیچه" رفتم. به سوی "مارکس". به سوی "فلسفه حیویت". از "پوزیتیویسم" به "ماتریالیسم". به سوی "کانت" هم رفتم؛ نه به این قصد که از او بیاموزم، بلکه با این هدف که او را نفی کنم. از سن چهارده‎سالگی فلسفه را شروع کردم و تا زمانی که بالاخره با "هایدگر" هم‎سخن شدم، این راه ادامه یافت. از طرفی دیگر به "حکمت معنوی اسلام" پرداختم".

در همین سال‎ها، فردید با صادق هدایت گره می‎خورد و دوستی آنها تا اواخر عمر ادامه پیدا می‎کند؛ ارتباط و رفاقتی که دو سوی دو جریان را به هم پیوند می‎زند؛ از یک سو نویسنده‎ای با ادبیات نوین و از سوی دیگر فیلسوف فلسفه‎پرداز جدید.

"در هنگام آشنایی و دوستی با هدایت، من دبیر بودم و هم دانش‎پژوهی کوشا. پرورش من آخوندی نبود، اما چون جز فلسفه، رشته‎های دیگر چندان چنگی به دلم نمی‎زد و اشتغال به فلسفه را هم جدی گرفته بودم، از همان آغاز دریافتم که تعاطی فلسفه جدید بدون نگرش در فلسفۀ اسلامی معنی نخواهد داشت. از این روی در آن زمان همراه با فلسفۀ جدید به فلسفۀ قدیم نیز می‎پرداختم و در آن فرو می‎رفتم. در این رهگذر، هدایت از کسان انگشت‎شماری بود که مرا در کار خود تشویق می‎کرد و دم او تا بدان پایه پاکدلانه و گرم بود که در زندگی من تأثیر بسیار نهاد".

گرمای رابطه فردید و هدایت روز‎به‎روز افزون می‎شود و به این جمع، دوستان دیگری نیز می‎پیوندند؛ مظفر بقایی و حسن شهید نورایی که هر دو در مجله "سخن" که به سردبیری پرویز ناتل خانلری منتشر می‎شد، قلم می‎زدند. فردید در شورای سردبیری "سخن" شرکت می‎کند و از آن‎جا با یحیی مهدوی، اولین رئیس گروه فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران آشنا شده و مهدوی مقدمات تدریس فردید در دانشگاه را فراهم می‎کند. اینچنین نام فردید با انتشار مقالاتی در مجلۀ "سخن" بر سر زبان‎ها می‎افتد.

فردید در سال ۱۳۲۶ ابتدا به فرانسه و سپس به آلمان می‎رود و در دانشگاه سوربن و هایدلبرگ به ادامۀ تحصیلات و تحقیقات خود می‎پردازد. از اواخر دهۀ سی و اوایل دهۀ چهل، فردید نگاه ویژۀ خود را به منصۀ ظهور می‎رساند. پس از بازگشت به ایران، در دانشکده‎های ادبیات و الهیات دانشگاه تهران مشغول تدریس می‎شود و از رهگذر آشنایی با زبان‎های کهن یونانی، لاتین، سنسکریت و پهلوی با حضور در مجامع فرهنگی، به نشر افکار خود می‎پردازد.

در سال ۱۳۳۸ فردید، تعبیر "غرب‎زدگی" را با توجه به مقدمات حکمی و فلسفی آن، مطرح می‌کند. او در سال ۱۳۴۰ در جلسات "شورای هدف فرهنگ ایران" حضور پیدا می‎کند که جلال آل احمد هم در آنها حاضر است. آل احمد به فردید علاقه مند می شود  و کتاب "غرب‎زدگی" را می نویسد. هرچند فردید معتقد بود که آل احمد این اصطلاح برساختۀ او را درنیافته‌است.

فردید کلماتی به‎کار می‎برد که یا خودش آنها را وضع کرده بود یا پیش از آن کمتر کسی به گوشش خورده بود. در کتابخانۀ شخصی او امروز چندصد جلد از فرهنگ‎های زبان‎های مختلف به‎چشم می‎خورد که فردید در حاشیۀ آنها ریشه‎های لغات و اصطلاحات را کاویده‌است. حتا تحقیقات او در زمینۀ ریشۀ کلمات و اصطلاحات در زبان‎های قدیم موجب شد که فرهنگستان زبان از او برای تحقیق و تدوین یک دوره فرهنگ اصطلاحات فلسفی دعوت کند. فردید به این دعوت پاسخ مثبت داد و تحقیقات وسیعی را آغاز کرد که به دلیل عدم درک کامل و حمایت و تأمین امکانات ناتمام ماند.

پس از پیروزی انقلاب، پیشنهاد می‎دهد که تدوین قانون اساسی را به او بسپارند و به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان و استادان دانشکدۀ ادبیات و حقوق دانشگاه تهران در سخنرانی‎هایی به شرح و بسط مفاهیم سیاسی و تعبیرات نظری و نقد دیدگاه‎های غربی پرداخت  و از پیروزی انقلاب به‎عنوان نشانه‎ای از تزلزل در تفکر بشرانگارانه و الحادی جدید یاد کرد. فردید هیچ‎گاه نه قبل از پیروزی انقلاب و نه پس از آن، صاحب منصب سیاسی نبود.

فردید در سال‎های گوشه‎نشینی خود مجموعۀ یادداشت‎ها و حواشی مفصلی بر فرهنگ‎های مختلف ریشه‌شناسی زبان‎های اروپایی و فرهنگ معجم‎الوسیط نگاشت که در آن ریشۀ کلمات عربی را با ریشۀ زبان‎های هند و اروپایی مقایسه کرده و نتایج آن را به رشتۀ تحریر در آورده‌است.

فردید در سال ۱۳۷۱ کم‎وبیش همه جلسات خانگی و سخنرانی‎ها را تعطیل کرد و یکسره خلوت گزید. او ۱۷ سال پیش، روز ۲۵ امرداد سال ۱۳۷۳ در‎گذشت.

Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2014/01/20
احمد فردید

130- از جمله ایرادات ذاتی استاد احمد فردید نیز این بود که چنان شیفته هایدگر بود که سعی کرد کل اسلام و قرآن را در چارچوب هایدگریزم خلاصه کند و لذا در اواخر عمر دچار فروپاشی اندیشه تا سرحد هذیان و مالیخولیا گردید و لذا تلاش او در تبدیل اسلام به اگزیستانسیالیزم به ناکامی هولناکی انجامید.
از کتاب " بود و نبود " استاد علی اکبر خانجانی


از سایت : http://khanjany.com/

- جوزي، 2011/12/02
جوزي هستم.از قديمي ترين ارادتمندان و شاگردان مرحوم فرديد.روح بلند بزرگمرد شاد باد.
جوزي
- ، 2011/08/18
فکر می کنم این مقاله بدون جانبداری نوشته شده و در حد یک نوشتار ژورنالیستی به نظرهای موافق و مخالف فردید اشاره کرده است. حالا اگر یک عده از فردید و آل احمد دل خوشی ندارند (که بنده هم جزء همان عده هستم) به نویسنده و جدیدآنلاین ربطی ندارد.
- یک کاربر، 2011/08/18
ای کاش این آقایان فردید و آقای آل احمد بیشتر عمر میداشتند و ثمر تلاشهای خودشان را که در انقلاب اسلامی متبلور گشته، با دو چشم سر میدیدند و ناکام از جهان نمیرفتند.
- یک کاربر، 2011/08/18
آقای فردید کتاب و مدرک درست حسابی نداشته ظاهرًا بماند، پریشان گویی می کرده به معنی واقعی کلمه. (برای اینکه بهتر متوجه بشوید منظورم چیست به "اسطورۀ فلسفه در میان ما" از داریوش آشوری نگاهی بیندازید. تنها نتیجۀ مهمش فکر می کنم برساختن مفهوم غربزدگی (و بعد رواجش توسط آل احمد) بوده. برای همین هم مهم شده چون این کار اثر زیادی داشته. در ضمن مکتوب نبودنش ارتباطی به سقراط نداره. سقراط اثری ازش به جا نمونده، چون مربوط به 2500 سال پیش هست. ولی افلاطون از او گزارش داده. حتا اگر هم شخصیت خیالی بوده، ازش آثار مکتوب هست. در ضمن طبق نوشته های افلاطون، سقراط در خیابان راه می رفته و با مردم عادی طرح گفتگو می کرده. حرفهای فردید را امثال داریوش آشوری هم ازش سر در نیاوردند! جای تأسف هست که سایت وزین جدید آنلاین نیازموده مطلب می گذارد. فکر می کنم برای بینندگانتان یک توضیح بدهکار باشید.
- یک کاربر، 2011/08/17
یک بار هم در این متن از کلمه استاد استفاده نشده. لطفاً درست دقت کنید و نقد احساسی ندهید
- یک کاربر، 2011/08/17
ما هم که حالی مان نشد این آقا بالاخره چه کاره بودند.
- یون رسام، 2011/08/17
اینهمه از استاد گفتید ولی نگفتید استاد بالاخره مسئله مدرنیته و سنت را که ظاهرا موضوع مورد علاقه شان بوده، چطور حل کرده. آیا نظام فعلی حاکم بر مملکت را میشه نظامی برآمده از راه حلهای ایشان دانست آنطور که شاگردان ایشان مدعی هستند؟ اگر جواب مثبت است که خیلی جای تأسف است که هنوز شما از ایشان با عنوان استاد یاد میکنید و اگر این ادعا صحیح نیست، خوب بود به جای تعریف و تمجیدهای غیر آموزنده شمه ای از دستاوردهای فکری ایشان را بیان میکردید، تا دیگران هم بدانند چرا باید آقای فردید را استاد قلمداد کرد. در تهیه و تنظیم این مطلب تلاش در پنهان نگاه داشتن افکار آقای فردید بوده و نه بیان روشن و واضح آن. گوئی تنظیم کنندگان این گزارش نیز از چیزی در شرم هستند، حد اقل من چنین احساسی دارم .
محبت کنید آدرس غلط به مردم ندهید.
نه داشتن خروارها کتاب نشانه علم است و نه دارا بودن مدرک از فلان دانشگاه هر چند که برخی در تحصیل کردگی ایشان هم شک دارند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آئین سروری داند
- امین، 2011/08/16
دست مریزاد...
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.